به معنی قصد و اراده باشد. (برهان) (آنندراج). قصد و اراده و نیت. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف مچلکا = موچولکا، ترکی - مغولی به معنی الزام، حکم قضایی و عهدنامۀ مجرمان. (حاشیۀ برهان چ معین)
به معنی قصد و اراده باشد. (برهان) (آنندراج). قصد و اراده و نیت. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف مچلکا = موچولکا، ترکی - مغولی به معنی الزام، حکم قضایی و عهدنامۀ مجرمان. (حاشیۀ برهان چ معین)
لفظ ترکی است بمعنی عهدنامۀ مجرمان. (غیاث). مأخوذ از ترکی، تمسک و دستاویز و سند و شرط و عهد و اقرار. مچلکاه. مچلکه. (ناظم الاطباء) : هولاکوخان از وی بر آن سخن حجت طلبید بیچاره مچلکا باز داد. (جامع التواریخ رشیدی)
لفظ ترکی است بمعنی عهدنامۀ مجرمان. (غیاث). مأخوذ از ترکی، تمسک و دستاویز و سند و شرط و عهد و اقرار. مچلکاه. مچلکه. (ناظم الاطباء) : هولاکوخان از وی بر آن سخن حجت طلبید بیچاره مچلکا باز داد. (جامع التواریخ رشیدی)
نام مردی بود مجتهد و صاحب مذهب ترسایان و فقیه ملت ایشان و او را ملوکا هم می گویند. (برهان). نام مردی که فقیه و مجتهد ترسایان بوده است. (غیاث). یکی از علمای ترسایان بوده. (آنندراج). نام شخصی مجتهد ترسایان. (آنندراج). ملکا در زبان آرامی به معنی پادشاه = ملک عربی است و علم (اسم خاص) نیست. خاقانی شروانی گوید: مرا اسقف محقق تر شناسد ز یعقوب و ز نسطور و ز ملکا. شاعر در این بیت اشتباه کرده، چه او خواسته است پیشوایان سه فرقۀ مسیحی یعنی یعقوبیه، نسطوریه و ملکائیه را نام ببرد ولی پی نبرده بود که ملکائیه فقط به معنی (فرقۀ) شاهی است و ربطی به نام مؤسس فرقه ندارد: النصاری مفترقون فرقاً فالاولی منهم الملکائیه، و هم الروم. و انما سموا بذلک لان ملک الروم علی قولهم و لیس بالروم سواهم... (الاّثارالباقیه بیرونی چ زاخائو ص 288 از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ملکای این سیاست و فرمانش دید گفتا در قبضۀ مسیح چو تو خنجری ندارم. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 280). و رجوع به ملکائیه و ملکانیه شود، به لغت زند و پازند پادشاه راگویند. (برهان) (از ناظم الاطباء). هزوارش ملکا، ملنکا. پهلوی، شاه. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
نام مردی بود مجتهد و صاحب مذهب ترسایان و فقیه ملت ایشان و او را ملوکا هم می گویند. (برهان). نام مردی که فقیه و مجتهد ترسایان بوده است. (غیاث). یکی از علمای ترسایان بوده. (آنندراج). نام شخصی مجتهد ترسایان. (آنندراج). مَلکا در زبان آرامی به معنی پادشاه = مَلِک عربی است و علم (اسم خاص) نیست. خاقانی شروانی گوید: مرا اسقف محقق تر شناسد ز یعقوب و ز نسطور و ز ملکا. شاعر در این بیت اشتباه کرده، چه او خواسته است پیشوایان سه فرقۀ مسیحی یعنی یعقوبیه، نسطوریه و ملکائیه را نام ببرد ولی پی نبرده بود که ملکائیه فقط به معنی (فرقۀ) شاهی است و ربطی به نام مؤسس فرقه ندارد: النصاری مفترقون فرقاً فالاولی منهم الملکائیه، و هم الروم. و انما سموا بذلک لان ملک الروم علی قولهم و لیس بالروم سواهم... (الاَّثارالباقیه بیرونی چ زاخائو ص 288 از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ملکای این سیاست و فرمانش دید گفتا در قبضۀ مسیح چو تو خنجری ندارم. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 280). و رجوع به ملکائیه و ملکانیه شود، به لغت زند و پازند پادشاه راگویند. (برهان) (از ناظم الاطباء). هزوارش ملکا، ملنکا. پهلوی، شاه. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)