مأخوذ از تازی، ملالت و حزن و اندوه. (ناظم الاطباء). ملول بودن. به ستوه آمدگی. گرفتگی خاطر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بودم ز ملولی چو تن مردم کوهی بودم ز خدوری چو دل مردم غافل. سنائی (دیوان چ مصفا ص 194). مشتاقی به که ملولی. (گلستان). رجوع به ملول شود. - ملولی کردن، بی تابی کردن. مضطرب شدن. دل آزرده شدن: که چون توشه کم شد ملولی کند وگر پر شود بوالفضولی کند. امیرخسرو
مأخوذ از تازی، ملالت و حزن و اندوه. (ناظم الاطباء). ملول بودن. به ستوه آمدگی. گرفتگی خاطر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بودم ز ملولی چو تن مردم کوهی بودم ز خدوری چو دل مردم غافل. سنائی (دیوان چ مصفا ص 194). مشتاقی به که ملولی. (گلستان). رجوع به ملول شود. - ملولی کردن، بی تابی کردن. مضطرب شدن. دل آزرده شدن: که چون توشه کم شد ملولی کند وگر پر شود بوالفضولی کند. امیرخسرو
نار ملیسی، انار شیرین بی دانه. (مقدمۀ التفهیم چ همایی ص قفا) : مشتری دلالت دارد بر نار ملیسی و سیب و گندم و جو... (التفهیم). از میوه ها انار ملیسی و سیب شیرین که نیک رسیده باشد و خربزۀ هندو. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). درختان خرما و برخصوص انار ملیسی باشد سخت نیکو. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 148)
نار ملیسی، انار شیرین بی دانه. (مقدمۀ التفهیم چ همایی ص قفا) : مشتری دلالت دارد بر نار ملیسی و سیب و گندم و جو... (التفهیم). از میوه ها انار ملیسی و سیب شیرین که نیک رسیده باشد و خربزۀ هندو. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). درختان خرما و برخصوص انار ملیسی باشد سخت نیکو. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 148)
از ’ملوس’ یونانی بمعنی آهنگ و ’اوده’ بمعنی آواز و نواست و در موسیقی سلسله صداهایی است که آهنگی را بوجود آورد و نیز توالی کلماتی که در عبارت، گوش را نوازش دهد. (از لاروس). نوا و آهنگ خوش آیند و اصوات موزون و بهم پیوسته ای است که به گوش خوش آیند باشد. ملودی ممکن است با ساز و آواز توأمان باشد و یا ممکن است ساز یا آواز جدا از هم اجرا گردد که در این صورت آن را یک صدایی نامند. رجوع به فرهنگ فارسی معین و لاروس بزرگ شود
از ’ملوس’ یونانی بمعنی آهنگ و ’اوده’ بمعنی آواز و نواست و در موسیقی سلسله صداهایی است که آهنگی را بوجود آورد و نیز توالی کلماتی که در عبارت، گوش را نوازش دهد. (از لاروس). نوا و آهنگ خوش آیند و اصوات موزون و بهم پیوسته ای است که به گوش خوش آیند باشد. ملودی ممکن است با ساز و آواز توأمان باشد و یا ممکن است ساز یا آواز جدا از هم اجرا گردد که در این صورت آن را یک صدایی نامند. رجوع به فرهنگ فارسی معین و لاروس بزرگ شود
حالت و چگونگی ملون. رجوع به ملون شود. - ملونی کردن، تغییر رنگ دادن. دگرگون شدن. تغییر حال دادن: گاه چو حال عاشقان صبح کند ملونی گه چو حلی دلبران مرغ کند نواگری. خاقانی
حالت و چگونگی ملون. رجوع به ملون شود. - ملونی کردن، تغییر رنگ دادن. دگرگون شدن. تغییر حال دادن: گاه چو حال عاشقان صبح کند ملونی گه چو حلی دلبران مرغ کند نواگری. خاقانی
مؤید. شاعر عرب متوفی بسال 557 هجری قمری رجوع به مؤید و معجم البلدان ذیل الوس شود، مترسی که در مزارع نصب کنند. (از فرهنگ نظام). - الولوی سر خرمن. - مثل الولوی سر خرمن
مؤید. شاعر عرب متوفی بسال 557 هجری قمری رجوع به مؤید و معجم البلدان ذیل الوس شود، مَتَرسی که در مزارع نصب کنند. (از فرهنگ نظام). - الولوی سر خرمن. - مثل الولوی سر خرمن
محمد بن حصن بن خالد بن سعید بن قیس بغدادی الوسی طرطوسی مکنی به ابوعبدالله. از نصر بن علی جهضمی و دیگران روایت کند و ابوالقاسم بن ابی عقب دمشقی و دیگران از وی روایت دارند. رجوع به اللباب فی تهذیب الانساب ج 1 و معجم البلدان ذیل الوس شود
محمد بن حصن بن خالد بن سعید بن قیس بغدادی الوسی طرطوسی مکنی به ابوعبدالله. از نصر بن علی جهضمی و دیگران روایت کند و ابوالقاسم بن ابی عقب دمشقی و دیگران از وی روایت دارند. رجوع به اللباب فی تهذیب الانساب ج 1 و معجم البلدان ذیل الوس شود
منسوب به مجوس، مغ و آتش پرست است که پیرو زردشت باشد. (منتهی الارب). آتش پرست و پیرو زرتشت. ج، مجوس. (ناظم الاطباء). واحد مجوس. (از آنندراج). مغ. موغ. گبر. آتش پرست. فردی از مجوس. آنکه به دین مجوس است. ج، مجوس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اربعین شان را ز خمسین نصارا دان مدد طیلسان شان را ز زنار مجوسی ده نشان. خاقانی. باب نوزدهم در ذکر یهودیان ومجوسیان به قم و نواحی آن. (تاریخ قم ص 18). و رجوع به مجوس شود
منسوب به مجوس، مغ و آتش پرست است که پیرو زردشت باشد. (منتهی الارب). آتش پرست و پیرو زرتشت. ج، مجوس. (ناظم الاطباء). واحد مجوس. (از آنندراج). مغ. موغ. گبر. آتش پرست. فردی از مجوس. آنکه به دین مجوس است. ج، مجوس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اربعین شان را ز خمسین نصارا دان مدد طیلسان شان را ز زنار مجوسی ده نشان. خاقانی. باب نوزدهم در ذکر یهودیان ومجوسیان به قم و نواحی آن. (تاریخ قم ص 18). و رجوع به مجوس شود
فرانسوی نوا نوا و آهنگ خوش آیند را گویند و آن مایه اصلی موسیقی است. بتعبیر دیگر اصوات موزون و متوالی است که بگوش خوش آیند باشد، ملودی ممکن است با ساز یا آواز تنها اجرا شود. در این صورت آنرا یک صدایی گویند. وقتی که چند صدایی باشد با چند ساز یا آواز اجرا میشود توضیح ملودی همان نغمه است (نظری بموسیقی ج 1 ص 148)
فرانسوی نوا نوا و آهنگ خوش آیند را گویند و آن مایه اصلی موسیقی است. بتعبیر دیگر اصوات موزون و متوالی است که بگوش خوش آیند باشد، ملودی ممکن است با ساز یا آواز تنها اجرا شود. در این صورت آنرا یک صدایی گویند. وقتی که چند صدایی باشد با چند ساز یا آواز اجرا میشود توضیح ملودی همان نغمه است (نظری بموسیقی ج 1 ص 148)