جدول جو
جدول جو

معنی ملمومه - جستجوی لغت در جدول جو

ملمومه(مَ مَ)
صخره ملمومه، سنگ گرد و سخت، کتیبه ملمومه، لشکر فراهم آمده و درهم پیوسته. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محموله
تصویر محموله
محمول، بار، محموله، برداشته شده، حمل شده، تاویل و تفسیر شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
آنچه از اجزای کوچک تر تشکیل شود، کتاب یا هر گونه نوشته ای که از بخش ها و موضوعات گوناگون تهیه شده باشد، مجموع، اشیای قیمتی یا هنری که در یک جا جمع شده باشند، کلکسیون، جای جمع شدن، مجمع، برای مثال ای روی دلارایت مجموعۀ زیبایی / مجموع چه غم دارد از من که پریشانم (سعدی۲ - ۵۰۹)
فرهنگ فارسی عمید
(مَ مَ)
خرمابن غلاف غوره برآورده. (از منتهی الارب). خرمابن طلعبرآورده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دیوانه، گرد فراهم آمده و درهم پیوسته. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لَ مَ)
گردآورنده. یقال: دارنا لمومه، ای تجمعالناس و تربهم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ مُ ءَ)
دام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جایی که در آن چیزی سازند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جایی که از آن چیزی برگیرند یا آنجا چیزی پیدا شود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ سَ)
تأنیث ملموس. ج، ملموسات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ملموس و ملموسات شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مو مَ)
تأنیث میموم. رجوع به میموم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
تأنیث مضموم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
تأنیث مهموم. رجوع به مهموم شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
یکدیگر را ملامت کردن. (تاج المصادربیهقی) (المصادرزوزنی). همدیگر را ملامت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). همدیگر را نکوهش و ملامت کردن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ملامت شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
مؤنث مزموم: نعل مزمومه، نعلین زمام کرده. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(مَ مو مَ)
قدر مدمومه، دیگ شکسته ای که با سپرز یا خون و یا جگر آن را چسبانیده باشند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). دیگی که پس از چسباندن، طحال یاکبد یا خون بر آن مالیده و طلی کرده باشند. دمیم. دمیمه. ج، دم ّ. (از متن اللغه). رجوع به دمیم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مو مَ)
تأنیث مذموم. رجوع به مذموم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
تأنیث مسموم. رجوع به مسموم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مو مَ / مِ)
قلیۀ بادنجان. (ناظم الاطباء) (تحفۀ حکیم مؤمن) (الفاظ الاودیه). به لغت اهل بربر قلیۀ بادنجان را گویند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متموله
تصویر متموله
مونث متمول جمع متمولات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محکومه
تصویر محکومه
مونث محکوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختومه
تصویر مختومه
مختومه در فارسی مونث مختوم بنگرید به مختوم مونث مختوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتومه
تصویر محتومه
مونث محتوم جمع محتومات
فرهنگ لغت هوشیار
محموده در فارسی مونث محمود ستوده، پسندیده، نیلوفر گوشتی از گیاهان مونث محمود: ... آثار محموده او بر صحایف اعمال سر دفتر مناقب ستوده، گیاهی است پایا از تیره پیچک ها که در حقیقت یکی از گونه های نیلوفر بشمار میرود. این گیاه دارای ریشه ضخیم و گوشت دار و ساقه بالا رونده و پیچنده بارتفاع بین 2 تا 5 متر است. گیاه مذکور در نواحی کریمه (قریم) و قففاز و سوریه و عراق و یونان و نواحی غربی ایران بحالت خودرو میروید. برگهای این گیاه متناوب و زاویه دار و نوک تیز و بی کرک و کمانی شکل است. دمگل اصلی گیاه که به 3 تا 7 گل ختم میشود درازتر از دمبرگهای آن است. جام گل نسبه بزرگ و قیفی شکل و سفید رنگ و دارای 5 نوار برنگ گلی روشن است و کاسه گل شامل 5 کاسبرگ بی کرک است. تعداد پرچمهایش نیز 5 و میوه اش کپسول و دو خانه وشامل دانه های زاویه دار شفاف است. از ریشه این گیاه صمغ و سقزی بدست میاورند که بنام اسکامونه مشهور است و نوع مرغوب آن سقمونیای حلب است که در بازار بهمین نام عرضه میشود. در ترکیب صمغ و سقز حاصل از این گیاه آلکالوئیدی بنام اسکامونین موجود است. اسکامونه از مسهل های بسیار قوی است و از قدیم الایام مورد استفاده قرار میگرفته است سقمونیا محمودیه اوتی نیلوفر سقمونیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محموله
تصویر محموله
جنس بار یا بسته، آنچه از جایی به جایی برده شود، کالای تجاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجزومه
تصویر مجزومه
مونث مجزوم جمع مجزومات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
جمع شده و گرد آمده و گرد آورنده و فراهم آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محرومه
تصویر محرومه
مونث محروم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسمومه
تصویر مسمومه
مسمومه در فارسی مونث مسموم زهر ناک مونث مسموم: اغذیه مسمومه
فرهنگ لغت هوشیار
مشمومه در فارسی مونث مشموم بنگرید به مشموم مونث مشموم، جمع مشمومات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیمومه
تصویر دیمومه
بیابان فراخ بر جایی همیشگی دیرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملزومه
تصویر ملزومه
مونث ملزوم، جمع ملزومات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملموسه
تصویر ملموسه
مونث ملموس، جمع ملموسات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذمومه
تصویر مذمومه
مونث مذموم بنگرید به مذموم مونث مذموم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
انبوهه، گردآور، کوده، گردایه، گردآیه، گردآورد، جنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محموله
تصویر محموله
بار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرحومه
تصویر مرحومه
زنده یاد، شادروان
فرهنگ واژه فارسی سره