دشت بی نبات. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زمینی است که عقاب را بدو نسبت کنند. گویند: اودت بهم عقاب ملاع. و در واحد و جمع چنین گویند و آن شبیه است بدانچه گویند: طارت به العنقا و حلقت به عنقاء مغرب. یااز نعوت عقاب است یا عقاب ملاع، عقاب موشخوار است که کوچک باشد و کلا کموش را شکار کند. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
دشت بی نبات. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زمینی است که عقاب را بدو نسبت کنند. گویند: اودت بهم عقاب ملاع. و در واحد و جمع چنین گویند و آن شبیه است بدانچه گویند: طارت به العنقا و حلقت به عنقاء مغرب. یااز نعوت عقاب است یا عقاب ملاع، عقاب موشخوار است که کوچک باشد و کلا کموش را شکار کند. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
ناقۀ زودتشنه شونده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملیاح شود، ناقه ای که درگذرد از شتران سپس آن بازگردد به سوی آنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
ناقۀ زودتشنه شونده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملیاح شود، ناقه ای که درگذرد از شتران سپس آن بازگردد به سوی آنها. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
کلاسنگ. (تفلیسی). فلاخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آلتی که بدان سنگ بیندازند و آن را چوپانان بکاردارند. ج، مقالیع. (از اقرب الموارد). قلماسنگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، بیل و ابزاری که بدان زمین را انباشته می کنند. (ناظم الاطباء)
کلاسنگ. (تفلیسی). فلاخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آلتی که بدان سنگ بیندازند و آن را چوپانان بکاردارند. ج، مقالیع. (از اقرب الموارد). قلماسنگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، بیل و ابزاری که بدان زمین را انباشته می کنند. (ناظم الاطباء)