سنگ که بدان خستۀ خرما کوبند جهت علف ستور. ملدم. (منتهی الارب) (از آنندراج). سنگی که بدان، جهت خوراک ستور، هستۀ خرما کوبند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملدم شود
سنگ که بدان خستۀ خرما کوبند جهت علف ستور. مِلدَم. (منتهی الارب) (از آنندراج). سنگی که بدان، جهت خوراک ستور، هستۀ خرما کوبند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به ملدم شود
انبر. (مهذب الاسماء). دو چوب که میان آن به آهن بندند و آن نوعی از دست افزار سوزنگر و صیقل گر است. (آنندراج). کلبتین و انبر و یا آچار که چیزی را بدان محکم گرفته می پیچانند، پیچ و منگنه. (ناظم الاطباء)
انبر. (مهذب الاسماء). دو چوب که میان آن به آهن بندند و آن نوعی از دست افزار سوزنگر و صیقل گر است. (آنندراج). کلبتین و انبر و یا آچار که چیزی را بدان محکم گرفته می پیچانند، پیچ و منگنه. (ناظم الاطباء)
گلرنگ. (آنندراج). به رنگ گل. گلگون. (ناظم الاطباء) : بر یا خواب چو زاهد نبود بیداری چند جامی بکش از بادۀ گلفام بخسب. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 700). مرا همچنین چهره گلفام بود بلورینم از خوبی اندام بود. سعدی (بوستان). تمام فهم نکردم که ارغوان و گل است در آستینش یا دست و ساعد گلفام. سعدی (طیبات)
گلرنگ. (آنندراج). به رنگ گل. گلگون. (ناظم الاطباء) : بر یا خواب چو زاهد نبود بیداری چند جامی بکش از بادۀ گلفام بخسب. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 700). مرا همچنین چهره گلفام بود بلورینم از خوبی اندام بود. سعدی (بوستان). تمام فهم نکردم که ارغوان و گل است در آستینش یا دست و ساعد گلفام. سعدی (طیبات)