جدول جو
جدول جو

معنی ملسعه - جستجوی لغت در جدول جو

ملسعه
(مُ لَسْ سِ عَ)
گروه مقیم به جایی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ملسعه
(مُ لَسْ سَ عَ)
آنکه پیوسته جای نشین باشد و از جای بیرون نرود و سفر نکند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ رَسْ سِ عَ)
اسم فاعل مؤنث از مصدر ترسیع است در تمام معانی کلمه. دردمند نیام چشم. (منتهی الارب). شخصی که گوشۀ چشم او تباه گشته باشد. (از اقرب الموارد). مرسع. (آنندراج). و رجوع به مرسع شود، عین مرسعه، چشم برچسفیده نیام. (منتهی الارب). چشمی که گوشۀ آن تباه گشته باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به ترسیع در ردیف خود شود
لغت نامه دهخدا
(مُمِ عَ)
ملمع. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به ملمع شود، زمینی که در آن پاره ای از گیاه خشک باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ مِ عَ/ مُ لَمْ مِ عَ / مُ لَمْ مَ عَ)
ارض ملمعه، زمینی که سراب در آن بدرخشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَمْ مَ عَ)
تأنیث ملمع. رجوع به ملمع شود: قطعۀ ملمعۀ صاحب دیوان ممالک مد اﷲ فی عمره مداً که... (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(مِ قَ عَ)
امراءه ملقعه، زن پلیدزبان. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَسْ سَ نَ)
ملسن. (منتهی الارب). نعل باریک و لطیف همچون زبان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از نعال چنان است که از طول و لطافت همانند زبان باشد. (از محیط المحیط). و رجوع به ملسن معنی دوم شود، امراءه ملسنهالقدمین، زن باریک درازپای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) ، گیاهی است. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ سَ عَ)
زمین زودرویانندۀ گیاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). زمین زودرویانندۀ گیاه و گویند زمینی که گیاه آن دراز گردد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لُ سَ عَ)
سخت رنجاننده مردم را به زبان و عیب کننده: یقال هو لسعه، ای قرّاصه للناس بلسانه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ عَ)
گزیدگی. گزش. لدغه. نهشه
لغت نامه دهخدا
(مِ سَ)
هاد ملسع، رهبر ماهر. (منتهی الارب). رهبر و هادی ماهر. (ناظم الاطباء). رهبر حاذق و ماهر برای دلالت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متسعه
تصویر متسعه
مونث متسع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملمعه
تصویر ملمعه
ملمعه در فارسی مونث ملمع بنگرید به ملمع مونث ملمع، جمع ملمعات
فرهنگ لغت هوشیار
ملعونه در فارسی مونث ملعون گجیته: زن ملعه در فارسی: زر یون پیچ (شقایق پیچ) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار