جویندۀ چیزی. (آنندراج). کسی که طلب می کند و می خواهد و درخواست کننده و آنکه درخواست می کند و استدعا می نماید و تمنا می کند. (ناظم الاطباء). خواستار. طالب. خواهشمند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بهر این بعضی صحابه از رسول ملتمس بودند مکر نفس غول. مولوی
جویندۀ چیزی. (آنندراج). کسی که طلب می کند و می خواهد و درخواست کننده و آنکه درخواست می کند و استدعا می نماید و تمنا می کند. (ناظم الاطباء). خواستار. طالب. خواهشمند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بهر این بعضی صحابه از رسول ملتمس بودند مکر نفس غول. مولوی
درخشیده و روشن. (آنندراج) (از منتهی الارب). درخشان و روشن و تابان و دارای لمعان. (ناظم الاطباء). - ملتمع شدن، تغییر کردن رنگ و ناپدید شدن آن. ، درخشیدن. (ناظم الاطباء). ، رباینده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آنکه می گیرد و می رباید. و رجوع به التماع شود، آنکه خود را به کناری می کشد. (ناظم الاطباء)
درخشیده و روشن. (آنندراج) (از منتهی الارب). درخشان و روشن و تابان و دارای لمعان. (ناظم الاطباء). - ملتمع شدن، تغییر کردن رنگ و ناپدید شدن آن. ، درخشیدن. (ناظم الاطباء). ، رباینده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آنکه می گیرد و می رباید. و رجوع به التماع شود، آنکه خود را به کناری می کشد. (ناظم الاطباء)