- ملایمی
- نرمی و آهستگی و آرامی
معنی ملایمی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با نرمی رفتار کردن، سازگاری و خوش رویی
ملایمت در فارسی: نرمی ساز گاری آهستگی به عقل ار نه آهستگی کردمی به گفتار خصمش بیا زردمی (سعدی)
موافقت مناسبت سازگاری، نرمی. توضیح دراصل ملاعمت بهمزه است و برای تبدیل همزه بیاء سبب و مجوزی نیست (دکترخیام پور نداب ص 100) چون مصدر مفاعله در تداول فارسی بکسر عین الفعل تلفظ میشود همزه مکسور را بدل بیاء کرده اند. سازواری، موافقت، مجازاً بمعنی نرمی
Mildness
suavidade
łagodność
мягкость
м'якість
zachtheid
Sanftheit
suavidad
douceur
mitezza
सौम्यता
kelembutan
yumuşaklık
ความอ่อนโยน
موافق و مناسب طبع، سازگار، آرام
فر هیختگی ملا بودن با سواد بودن: (نیست ممکن که تو ملا ز پی ملایی سر انبانی دانش همه جانگشایی) (گل کشتی. توبا. 412)، آخوندی
نرم خلاو (گویش خراسانی) آرام ساز گار آهسته موافق مناسب
نکوهشی سرزنشدوست منسوب به ملامت ملامتی، پیرو ملامتیه
Mellow, Gentle, Mild, Suave, Tamely
suave, mansamente
delikatny, łagodny, miękki, łagodnie