جدول جو
جدول جو

معنی ملاویلک - جستجوی لغت در جدول جو

ملاویلک(مُلْ لا لَ)
زالزالک وحشی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ویلک شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
جمع واژۀ مسواک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به مسواک شود
لغت نامه دهخدا
(مُلْ لا دِهْ)
دهی از دهستان شهریاری است که در بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ ملاث. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ملاث شود
لغت نامه دهخدا
(مُ اَ رِ)
دهی از دهستان چهاردولی است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 197 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ ملمول. (مهذب الاسماء). رجوع به ملمول شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
چیزی به شب فرادادن. (تاج المصادر بیهقی). شبانه دادن و شب مزد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برای شب اجیر کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
یکی از بخشهای شهرستان خرم آباد است که در جنوب غربی شهرستان واقع است و از شمال به بخش ویسیان و از جنوب و جنوب شرقی به بخش الوار گرمسیری و رود خانه کشکان و از مشرق به بخش پاپی و از مغرب به رود خانه کشکان محدود است. شمال بخش کوهستانی و هوای آن سردسیر و قسمت جنوب آن جلگه و معتدل است. محصول آن غلات و لبنیات و پشم و صیفی است و شغل اهالی زراعت و گله داری است. کوه دلوج و کوه رومشکان از قلل معروف آن است. این بخش از یک دهستان و 48 آبادی تشکیل شده است و در حدود 17800تن سکنه دارد که از طایفۀ میر جودکی هستند. مرکز بخش آبادی ملاوی است که در 114هزارگزی جنوب غربی خرم آباد واقع است و راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک از مرکزبخش عبور می کند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
قصبه ای از دهستان بالا گریوه است که دربخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع است. مرکز بخش است ودر حدود 200 تن سکنه دارد. بخشداری، پست و تلگراف، انتظامات ژاندارمری در این آبادی واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مَ یِ)
جمع واژۀ ملک و ملأک. فرشتگان. ملائک:
به دشتی رسیدم بمانند دریا
که کس جز ملایک ندیدیش معبر.
عمعق (دیوان چ نفیسی ص 146).
چون به شاهین قضا انصاف سنجی گاه حکم
جبرئیل از سدره گوید با ملایک در ملا.
سنائی (دیوان چ مصفا ص 3).
ای شیاطین را ز توشکر و ملایک را گله
دوستان را کوه انده دشمنان را یار غار.
قوامی رازی (از تاریخ ادبیات صفا).
لشکرت را آیت ’نصرمن اﷲ’ رایت است
رایتت را از ملوک و از ملایک لشکر است.
انوری.
وز ملایک نعره ها برخاست کآنک بر زمین
شاه، بند ’باقلانی’ بست ما بند قبا.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 21).
ستر کواکب قدمش می درید
سفت ملایک علمش می کشید.
نظامی.
گهی برج کواکب می بریدم
گهی سترملایک می دریدم.
نظامی.
از ملایک بوده شیطانی شوی
ز اهرمن گردی و هامانی شوی.
عطار (مصیبت نامه چ نورانی وصال ص 11).
ملک را سلطان و مالک آمد او
مرد مسجود و ملایک آمد او.
عطار (ایضاً ص 13).
شیاطین را نشیبش بگسلد پی
ملایک را نهیبش بفگند پر.
مجد همگر.
نگویم دد و دام و مور و سمک
که فوج ملایک بر اوج فلک.
سعدی (بوستان).
چون برترین مقام ملایک بر آسمان
چندین به دست دیو زبونی چرا کنیم.
سعدی.
آفتاب است آن پری رخ یا ملایک یا بشر
قامت است آن یا قیامت یا الف یا نیشکر.
سعدی.
سعدیا عشق نیامیزد و شهوت با هم
پیش تسبیح ملایک نرود هیچ رجیم.
سعدی.
با ملایک پس ازآن صومعه قدسی را
گرد برگشتم و نیکو نظری کردم و رفت.
ابن یمین.
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند.
حافظ.
و رجوع به ملائک شود
لغت نامه دهخدا
(مِلْ)
جزیره ای است از کشور استرالیا که بر ساحل شمالی استرالیا قرار دارد. (از لاروس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(مِلْ)
هرمن. نویسندۀ آمریکایی که در سال 1819 میلادی در نیویورک متولد شد و در سال 1891 میلادی درگذشت. او دریانورد بود و سپس به نویسندگی پرداخت. از آثار او ’بیلی باد’ و دیگری داستان سمبلیک نهنگ سفید یا ’موبی دیک’ است که آن را در سال 1851 میلادی تصنیف کرد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ)
جزیره ای است از مجمعالجزایر ’آرکتیک’ (شمالی) از کشور کانادا که بر کنار تنگۀ ملویل واقع است و گاز طبیعی دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملایک
تصویر ملایک
جمع ملک و ملاک و ملائک فرشتگان: (دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند) (حافظ. 124) فرشتگان، ملائک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملایک
تصویر ملایک
((مَ یِ))
جمع ملک، فرشتگان
فرهنگ فارسی معین
از انواع حواصیل
فرهنگ گویش مازندرانی
بره ی شیرخوار گوسفند
فرهنگ گویش مازندرانی