- ملاقات
- با کسی رو به رو شدن و یکدیگر را دیدن
معنی ملاقات - جستجوی لغت در جدول جو
- ملاقات
- روبرو شدن با کسی دیدار کردن کسی را، روبارویی دیدار، دیدن و دیدار و مقابله
- ملاقات ((مُ))
- دیدن، دیدار کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیوست ها
بدل دوست داشتن کسی را دوست داشتن، دوستی، بستگی ارتباط، جمع علایق (علائق) علاقجات (غلط) یا علاقه قرابت. ارتباط خویشاوندی. یا علاقه محبت. دوستی قلبی. یا قطع علاقه. ترک دوستی دل کندن
کشت کردن زمین بشراکت، معامله ایست که بین صاحب درخت و امثال آن یا عامل در مقابل حصه مشاع معین از ثمره واقع میشود و ثمره اعم است از میوه و برگ وگل و غیر آن (قانون مدنی ماده 543) عقد مزارعه در مورد درختان. توضیح در هر مورد که مساقات باطل باشد یا مسخ شود تما ثمره مال مالک است و عامل مستحق اجره المثل خواهد بود. (قانون مدنی ماده 544)
ملاقات در فارسی: همپرسکی همپرسگی (پژوهشی در اساطیر ایران بهار) دیدار
ضمیمه ها، آنچه پس از اتمام شدن بر کتاب بیافزایند
((مُ))
فرهنگ فارسی معین
کشت کردن زمین به شراکت، معامله ای است که بین صاحب درخت و امثال آن یا عامل در مقابل حصه مشاع معین از ثمره واقع می شود و ثمره اعم است از میوه و برگ و گل و غیر آن
در کار زراعت یا پرورش درخت طبق قراردادی با هم شرکت کردن و حاصل آن را بین خود قسمت کردن، به یکدیگر آب دادن
روبرو شدن با کسی دیدار کردن کسی را: (ناصرالدین شاه اگر هر روز خواهر زن خودش را ملاقات نمیکرد ناخوش میشد) (دهخدا. چرند و پرند. 130)
Encounter, Meet
encontrar
spotkać
встретить
зустрічати
ontmoeten
begegnen, treffen
encontrar
rencontrer
incontrare
দেখা করা
karşılaşmak, buluşmak
遇到 , 见面
出会う , 会う
להיתקל , להיפגש
kukutana
ملاقات کرنا , ملاقات کرنا