جدول جو
جدول جو

معنی ملاخسرو - جستجوی لغت در جدول جو

ملاخسرو
(مُلْ لا خُ رُو)
محمد بن فرامرز مشهور به مولی یا ملاخسرو از علمای قرن دهم آسیای صغیر است. وی معاصر سلطان محمد عثمانی و مدرس شهر ادرنه و مدرسه ایاصوفیا بود. او راست: حاشیه (المولی محمد بن فرامرز) علی التلویح، دررالحکام فی شرح غررالاحکام، مرآهالاصول الی مرقاهالوصول و... (از معجم المطبوعات ج 2 ص 1790). و رجوع به همین مأخذ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خماخسرو
تصویر خماخسرو
از الحان قدیم ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پناخسرو
تصویر پناخسرو
پادشاهی که شاهان دیگر در پناه او باشند، برای مثال مرا کز دست خسرو نقل و جام است / نه کیخسرو پناخسرو غلام است (نظامی۲ - ۱۷۷)، پادشاه بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فناخسرو
تصویر فناخسرو
پناخسرو، پادشاهی که شاهان دیگر در پناه او باشند، پادشاه بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
(پَ خُ رَ)
پناه خسرو. فناخسرو معرّب آن است، نام عضدالدوله ابو شجاع بن رکن الدوله امیر آل بویه که در پنجم ذوالقعده سال 324 هجری قمری (24 سپتامبر 936 میلادی) در اصفهان متولد شد و در هشتم شوال سال 372 (26 مارس 983) در بغدادوفات کرد نام پناه خسرو در سلسلۀ آل بویه مکرر شده است ولی اغلب مراد ابوشجاع عضدالدوله است. رجوع به عضدالدوله پناه خسرو و ابوشجاع بن حسن رکن الدوله شود: و پناه خسرو ایشان را (بلوچانرا) بکشت بحیلتهای گوناگون. (حدود العالم). فخرالدوله برادر پناه خسرو آنگاه که بگریخت و بنشابور آمد. (نوروزنامه).
من آن اوج گردون پناخسروم
که در خانه می آیم و میروم.
نظامی.
مرا کز دست خسرو نقل و جام است
نه کیخسرو پناخسرو غلام است.
نظامی (خسرو و شیرین)
لغت نامه دهخدا
(خَ خُ رَ / رُو)
نام نوایی است از موسیقی. (برهان) (ناظم الاطباء) :
بگیر بادۀ نوشین و نوش کن بصواب
به بانگ شیشم و با بانگ اخسر سگزی
بلفظ پارسی و چینی خماخسرو
به لحن مویۀ زال و قصیدۀ نغزی.
منوچهری.
برد هوش و جان من خنیاگرش
چون نخست اندر خماخسرو نواخت.
؟ (فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(فَنْ نا / فَ خُ رَ)
کنیت او ابوشجاع است. (یادداشت مؤلف). در مآخذ تاریخ ایران مانند تاریخ سیستان، آثار الباقیۀ بیرونی و تاریخ بیهقی لقب عضدالدولۀ دیلمی است، و بصورت فناخسره نیز آمده است. جزء اول کلمه صورتی از لغت پناه است و بصورت پناخسرو هم در کتب آمده است. وی یکی از پسران سه گانه رکن الدوله حسن بن بویه بود و لقب دیگر او ابوشجاع است. بنابه گفتۀ صاحب روضهالصفا در سال 337 هجری قمری و به روایت حمدالله مستوفی در سال 338 عمادالدوله ضمن وصیت خود او را جانشین خود کرد. از کارهای جالب فناخسرو فتح بغداد برای نخستین بار در دورۀ عباسیان بود ولی پس از فتح دوباره با خلیفه از در آشتی درآمد و خود به خدمت او رفت. از کارهای جالب دیگر او بنای بیمارستانی بزرگ در بغداد بود که بیست وچهار پزشک معروف زمان در آن کار میکردند. اصولاً دوستدار آبادانی و ایجادآثار سودمند بود. درگذشت وی بر اثر بیماری صرع و ضعف شدید در هشتم شوال سال 372 هجری قمری اتفاق افتاد. (از تاریخ دیالمه و غزنویان عباس پرویز) :
گرفتم فناخسروی نقش اول
ز خسرو شدن جز فنائی نیابی.
خاقانی.
پلاس افگن آخور مرکبانش
فناخسرو تخت گریان نماید.
خاقانی.
رجوع به عضدالدوله شود
لغت نامه دهخدا
(سِ رُ)
پزشک فرانسوی مولد ’برسی بری یر’ (1829-1910 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
میوه یا چیزی دیگر که به سبب فراوانی ارزان فروخته شود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). چیز ارزان قیمت و نامرغوب را گویند. مثلاًوقتی خیار و طالبی نوبر، با قیمت گران به بازار می آید کسانی که استطاعت خرید آن را ندارند می گویند هنوزملاخور نشده است. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). ارزان و فراوان بدانسان که در دسترس همه قرار گیرد.
- ملاخور شدن، ارزان شدن بهای چیزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ارزان فروخته شدن چیزی به سبب فراوانی آن
لغت نامه دهخدا
(مُلْ لا سَ)
دهی از دهستان گسکرات است که در بخش صومعه سرای شهرستان فومن واقع است و 354 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خماخسرو
تصویر خماخسرو
یکی از آهنگهای موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه بملایان دهند، چیزی که مورد سوء استفاده کسی یا جمعی (مخصوصا آخوندها) شود (مقایسه شود با . آخوند خور لوطی خور) آنچه که حیف و میل گردد، میوه و جز آن که بسبب ضایع شدن و غیره بسیار ارزان فروخته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خماخسرو
تصویر خماخسرو
((خُ خُ رُ))
یکی از آهنگ های موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
حیف ومیل، ارزان
فرهنگ واژه مترادف متضاد