جدول جو
جدول جو

معنی مقنفش - جستجوی لغت در جدول جو

مقنفش(مُ قَ فِ)
رجل مقنفش فی اللباس، مرد درشت هیئت در لباس پوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ نَفْ فِ)
موی واتیغ خاسته. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). موی واتیغ شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنفش شود، آماسیدۀ نرم درون. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). نرم درون. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ قَنْ نَ فَ)
حجفهٌ مقنّفه، سپر فراخ و وسیع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ قَ فِ)
تننده ای که به سوراخ درآید و فراهم آورد دست و پا و اعضای دیگر را. (آنندراج) (از منتهی الارب). عنکبوتی که به سوراخ خود می رود و دست و پای خود را به هم جمع می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انقفاش شود
لغت نامه دهخدا
(مُ قَنْ نَ)
مرد باسخاوت و مبذر و مسرف در نفقه و اخراجات عیال. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ نَفْ فَ)
منفش المنخرین، فراخ سوراخ بینی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا