جدول جو
جدول جو

معنی مقلبون - جستجوی لغت در جدول جو

مقلبون
(مُ لِ)
قومی که شتران آنها مبتلا به بیماری قلاب باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و رجوع به اقلاب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مغبون
تصویر مغبون
گول خورده در معامله، فریب خورده در خرید و فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میلیون
تصویر میلیون
عدی معادل هزارهزار، دو کرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقبوض
تصویر مقبوض
گرفته شده، چیزی که به چنگ گرفته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقبول
تصویر مقبول
قبول شده، پذیرفته شده، پسندیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقلوب
تصویر مقلوب
وارونه شده، برگردانیده شده، در ادبیات در فن بدیع شعر یا سخنی که در آن کلمات مقدّم و مؤخّر شده یا کلماتی مانند رگ و گر، رقیب و قریب، شارع و شاعر، جادوانه و جاودانه، ابدا و ادبا و امثال این ها به کار برده شده باشد، برای مثال هست انیس و کریم ورنشناسی / زود بخوان باشگونه میرک سینا (امیرعلی یوزی تکین - لغتنامه - مقلوب)، برگشته، واژگون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقرون
تصویر مقرون
نزدیک، پیوسته، همراه
فرهنگ فارسی عمید
(مُ قَ لِ)
جمع واژۀ منقلب. (ناظم الاطباء). رجوع به منقلب شود
لغت نامه دهخدا
(مَ تَ)
جمع واژۀ مقتوی ّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خدمتگزاران و گویند کسانی که در مقابل غذا مردم را خدمت کنند و این کلمه اغلب بر خادمان ملوک اطلاق شود. و واحد آن مقتوی و مقتی یا مقتوین است. (از اقرب الموارد). و رجوع به دو مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مُرْ رَ)
ملائکۀ کروبین. مقربون. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مقرب. فرشتگان نزدیک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، خویشان و نزدیکان پادشاه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
گیاهی که اکلیل الملک نیز گویند، (ناظم الاطباء)، دارویی است که به تازی اکلیل الملک گویند، (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 373)، اسپرک، موفلون، رجوع به اکلیل الملک و اسپرک و موفلون شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ جِ)
دهی است از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان بابل، واقع در 21هزارگزی شمال باختری بابل با 455 تن سکنه. آب آن از رود خانه مهلبان و رودکاری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(یُنْ)
ملیون. هزارهزار. دو کرور
لغت نامه دهخدا
(تُ)
جان. از ادبا و شعرای بزرگ انگلستان است. به سال 1608 میلادی در لندن پا به عرصۀ هستی نهاد و تا 24 سالگی به تحصیل در مدرسه سن پول کمبریج اشتغال ورزید و بعد به دانشگاه کمبریج رفت. زندگانی او بیشتر در امور سیاسی گذشت و مقاله های آتشینی درباره آزادی مطبوعات و مذهب و آموزش و پرورش نگاشت که مخصوصاً مقالات او به عنوان مسؤلیت سلاطین و حکام و نخستین دفاع از ملت انگلیس از همه معروفتر است. میلتون به سبب کار و مطالعۀ زیاد بینایی خود را از دست داد. معروفترین آثار او ’بهشت گم شده’ است که در ده دفتر در سال 1667 میلادی به پایان رسیده و انتشار یافته است و معرف آزادگی و آزاداندیشی و ذوق وقریحۀ سرشار اوست. و امروزه شهرت او بیشتر مدیون همین منظومه است. دیگر از آثار او دو منظومۀ ’فردوس موجود’ و ’آلام شمشون’ است که در 1671 با هم چاپ و نشر شده است. میلتون در نوامبر 1674م. درگذشت. (تاریخ ادبیات انگلستان تألیف صورتگربخش 2 صص 145- 173)
لغت نامه دهخدا
(مَ قَ مَ)
صورت تحریف شدۀ ملک الموت. عزرائیل. فرشته ای که مأمور گرفتن جان از تن آدمی است:
کای مقلموت من نه مهستیم
من یکی زال پیر محنتیم.
سنائی (حدیقه چ مدرس رضوی ص 455)
لغت نامه دهخدا
نام حضرت عزرائیل است و ضبط آن معلوم نیست. (از لسان العجم شعوری ج 2 ورق ب 346). و رجوع به مقلموق و مقلموت شود
لغت نامه دهخدا
(مُ لُ)
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را معادل برغش و ’مگس ریزه’ آورده است. ظاهراً معرب کلمه فرانسوی است. و رجوع به دزی ج 2 ص 599 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
شهر و بندری در کشور استرالیا و مرکز ایالت ویکتوریاست که 2425000 تن سکنه و کارخانه های ذوب فلزات و پارچه بافی و تولید مواد غذائی و شیمیائی دارد. در سال 1956 م. بازیهای المپیک در این شهر برگزار شد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(مُ غَرْ رِ)
آن کسانند که در نسب ایشان جن شریک باشد و از آن جهت بدین نام نامیده شده اند که غریبه در نژاد آنان داخل شده است یا از آن جهت که از نسب دوری آمده اند. (از منتهی الارب). کسانی که در نژاد ایشان جن شریک باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ خوَرْ / خُرْ)
دیهی از دهستان حومه بخش مهریز است که در شهرستان یزد واقع است و در حدود 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
متهم و صاحب قاموس گفته که لفظ مأبون در خیر و شرهر دو مستعمل می شود یقال هو مأبون بخیر او مأبون بشر، لیکن اگر آن را مطلق استعمال کنند مراد از آن متهم به شر باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). متهم. (اقرب الموارد) ، ابنه دار و حیز و مخنث و پشت پایی. (ناظم الاطباء). خارشکی. مجبوس. مخنث. مرک. دعبوث. دعبوب. حیز. هیز. مثفار. مثفر. هکیک. کرّجی. حنّاج. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه دیگران با او مباشرت کنند. امرد:
گفت شوهررا که ای مأبون رد
کیست آن لوطی که بر تو می فتد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(لِ)
جمع واژۀ طالب در حالت رفعی. جویندگان
لغت نامه دهخدا
(اَ رَ)
جمع واژۀ اقرب در حالت رفعی. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به اقرب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کَلْ لِ)
جمع واژۀ مکلب در حالت نصبی و جری: یسئلونک ماذا احل لهم قل احل لکم الطیبات و ما علمتم من الجوارح مکلبین تعلمونهن مما علمکم اﷲ. (قرآن 4/5). و رجوع به مکلب شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
آنکه از شیر خوردن او را سکر رسیده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ازاقرب الموارد). آنکه از خوردن شیر شتر مست شده مثل اینکه شراب خورده باشد. ج، ملبونون. و گویند: رجل ملبون و قوم ملبونون. (ناظم الاطباء) ، اسب به شیر پرورده. (منتهی الارب) (آنندراج). اسب پرورش یافته به شیر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شتر فربه بسیارگوشت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مقلوبه
تصویر مقلوبه
مونث مقلوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلون
تصویر متلون
رنگ برنگ شونده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متقلب، بر گردندگان دروغزنان دغا کاران جمع متقلب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تباه خرد، تباه اندام جامه در نوشته و دوخته، طعام پنهان کرده و ذخیره نهاده برای روزهای سختی، سبب خفیفی که در اول رکن باشد اسقاط حرف ساکن آن کرده شود چنانکه از فا در فاعلاتن الف بیندازند فعلاتن شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقلدین
تصویر مقلدین
جمع مقلد در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میلیون
تصویر میلیون
فرانسوی وسان سد بیور هزارهزار دوکرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میلیون
تصویر میلیون
((دِ))
ملیون، هزار هزار (1000000)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقبول
تصویر مقبول
دلپذیر، پذیرفته
فرهنگ واژه فارسی سره
هزارهزار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پل دو چشمه ی بزرگ نکا، بر رودخانه ای است که آب آن از تنگه ی
فرهنگ گویش مازندرانی