وارونه شده، برگردانیده شده، در ادبیات در فن بدیع شعر یا سخنی که در آن کلمات مقدّم و مؤخّر شده یا کلماتی مانند رگ و گر، رقیب و قریب، شارع و شاعر، جادوانه و جاودانه، ابدا و ادبا و امثال این ها به کار برده شده باشد، برای مثال هست انیس و کریم ورنشناسی / زود بخوان باشگونه میرک سینا (امیرعلی یوزی تکین - لغتنامه - مقلوب)، برگشته، واژگون
وارونه شده، برگردانیده شده، در ادبیات در فن بدیع شعر یا سخنی که در آن کلمات مقدّم و مؤخّر شده یا کلماتی مانند رگ و گر، رقیب و قریب، شارع و شاعر، جادوانه و جاودانه، ابدا و ادبا و امثال این ها به کار برده شده باشد، برای مِثال هست انیس و کریم ورنشناسی / زود بخوان باشگونه میرک سینا (امیرعلی یوزی تکین - لغتنامه - مقلوب)، برگشته، واژگون
جمع واژۀ مقتوی ّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خدمتگزاران و گویند کسانی که در مقابل غذا مردم را خدمت کنند و این کلمه اغلب بر خادمان ملوک اطلاق شود. و واحد آن مقتوی و مقتی یا مقتوین است. (از اقرب الموارد). و رجوع به دو مادۀ بعد شود
جَمعِ واژۀ مُقتَوی ّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خدمتگزاران و گویند کسانی که در مقابل غذا مردم را خدمت کنند و این کلمه اغلب بر خادمان ملوک اطلاق شود. و واحد آن مقتوی و مقتی یا مقتوین است. (از اقرب الموارد). و رجوع به دو مادۀ بعد شود
گیاهی که اکلیل الملک نیز گویند، (ناظم الاطباء)، دارویی است که به تازی اکلیل الملک گویند، (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 373)، اسپرک، موفلون، رجوع به اکلیل الملک و اسپرک و موفلون شود
گیاهی که اکلیل الملک نیز گویند، (ناظم الاطباء)، دارویی است که به تازی اکلیل الملک گویند، (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 373)، اسپرک، موفلون، رجوع به اکلیل الملک و اسپرک و موفلون شود
دهی است از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان بابل، واقع در 21هزارگزی شمال باختری بابل با 455 تن سکنه. آب آن از رود خانه مهلبان و رودکاری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان بابل، واقع در 21هزارگزی شمال باختری بابل با 455 تن سکنه. آب آن از رود خانه مهلبان و رودکاری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
جان. از ادبا و شعرای بزرگ انگلستان است. به سال 1608 میلادی در لندن پا به عرصۀ هستی نهاد و تا 24 سالگی به تحصیل در مدرسه سن پول کمبریج اشتغال ورزید و بعد به دانشگاه کمبریج رفت. زندگانی او بیشتر در امور سیاسی گذشت و مقاله های آتشینی درباره آزادی مطبوعات و مذهب و آموزش و پرورش نگاشت که مخصوصاً مقالات او به عنوان مسؤلیت سلاطین و حکام و نخستین دفاع از ملت انگلیس از همه معروفتر است. میلتون به سبب کار و مطالعۀ زیاد بینایی خود را از دست داد. معروفترین آثار او ’بهشت گم شده’ است که در ده دفتر در سال 1667 میلادی به پایان رسیده و انتشار یافته است و معرف آزادگی و آزاداندیشی و ذوق وقریحۀ سرشار اوست. و امروزه شهرت او بیشتر مدیون همین منظومه است. دیگر از آثار او دو منظومۀ ’فردوس موجود’ و ’آلام شمشون’ است که در 1671 با هم چاپ و نشر شده است. میلتون در نوامبر 1674م. درگذشت. (تاریخ ادبیات انگلستان تألیف صورتگربخش 2 صص 145- 173)
جان. از ادبا و شعرای بزرگ انگلستان است. به سال 1608 میلادی در لندن پا به عرصۀ هستی نهاد و تا 24 سالگی به تحصیل در مدرسه سن پول کمبریج اشتغال ورزید و بعد به دانشگاه کمبریج رفت. زندگانی او بیشتر در امور سیاسی گذشت و مقاله های آتشینی درباره آزادی مطبوعات و مذهب و آموزش و پرورش نگاشت که مخصوصاً مقالات او به عنوان مسؤلیت سلاطین و حکام و نخستین دفاع از ملت انگلیس از همه معروفتر است. میلتون به سبب کار و مطالعۀ زیاد بینایی خود را از دست داد. معروفترین آثار او ’بهشت گم شده’ است که در ده دفتر در سال 1667 میلادی به پایان رسیده و انتشار یافته است و معرف آزادگی و آزاداندیشی و ذوق وقریحۀ سرشار اوست. و امروزه شهرت او بیشتر مدیون همین منظومه است. دیگر از آثار او دو منظومۀ ’فردوس موجود’ و ’آلام شمشون’ است که در 1671 با هم چاپ و نشر شده است. میلتون در نوامبر 1674م. درگذشت. (تاریخ ادبیات انگلستان تألیف صورتگربخش 2 صص 145- 173)
صورت تحریف شدۀ ملک الموت. عزرائیل. فرشته ای که مأمور گرفتن جان از تن آدمی است: کای مقلموت من نه مهستیم من یکی زال پیر محنتیم. سنائی (حدیقه چ مدرس رضوی ص 455)
صورت تحریف شدۀ ملک الموت. عزرائیل. فرشته ای که مأمور گرفتن جان از تن آدمی است: کای مقلموت من نه مَهْسَتیَم من یکی زال پیر محنتیم. سنائی (حدیقه چ مدرس رضوی ص 455)
شهر و بندری در کشور استرالیا و مرکز ایالت ویکتوریاست که 2425000 تن سکنه و کارخانه های ذوب فلزات و پارچه بافی و تولید مواد غذائی و شیمیائی دارد. در سال 1956 م. بازیهای المپیک در این شهر برگزار شد. (از لاروس)
شهر و بندری در کشور استرالیا و مرکز ایالت ویکتوریاست که 2425000 تن سکنه و کارخانه های ذوب فلزات و پارچه بافی و تولید مواد غذائی و شیمیائی دارد. در سال 1956 م. بازیهای المپیک در این شهر برگزار شد. (از لاروس)
آن کسانند که در نسب ایشان جن شریک باشد و از آن جهت بدین نام نامیده شده اند که غریبه در نژاد آنان داخل شده است یا از آن جهت که از نسب دوری آمده اند. (از منتهی الارب). کسانی که در نژاد ایشان جن شریک باشد. (ناظم الاطباء)
آن کسانند که در نسب ایشان جن شریک باشد و از آن جهت بدین نام نامیده شده اند که غریبه در نژاد آنان داخل شده است یا از آن جهت که از نسب دوری آمده اند. (از منتهی الارب). کسانی که در نژاد ایشان جن شریک باشد. (ناظم الاطباء)
متهم و صاحب قاموس گفته که لفظ مأبون در خیر و شرهر دو مستعمل می شود یقال هو مأبون بخیر او مأبون بشر، لیکن اگر آن را مطلق استعمال کنند مراد از آن متهم به شر باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). متهم. (اقرب الموارد) ، ابنه دار و حیز و مخنث و پشت پایی. (ناظم الاطباء). خارشکی. مجبوس. مخنث. مرک. دعبوث. دعبوب. حیز. هیز. مثفار. مثفر. هکیک. کرّجی. حنّاج. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه دیگران با او مباشرت کنند. امرد: گفت شوهررا که ای مأبون رد کیست آن لوطی که بر تو می فتد. مولوی
متهم و صاحب قاموس گفته که لفظ مأبون در خیر و شرهر دو مستعمل می شود یقال هو مأبون بخیر او مأبون بشر، لیکن اگر آن را مطلق استعمال کنند مراد از آن متهم به شر باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). متهم. (اقرب الموارد) ، ابنه دار و حیز و مخنث و پشت پایی. (ناظم الاطباء). خارشکی. مجبوس. مخنث. مَرِک. دُعبوث. دُعبوب. حیز. هیز. مِثفار. مِثفَر. هَکیک. کُرَّجی. حَنّاج. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه دیگران با او مباشرت کنند. امرد: گفت شوهررا که ای مأبون رد کیست آن لوطی که بر تو می فتد. مولوی
جمع واژۀ مکلب در حالت نصبی و جری: یسئلونک ماذا احل لهم قل احل لکم الطیبات و ما علمتم من الجوارح مکلبین تعلمونهن مما علمکم اﷲ. (قرآن 4/5). و رجوع به مکلب شود
جَمعِ واژۀ مکلب در حالت نصبی و جری: یسئلونک ماذا احل لهم قل احل لکم الطیبات و ما علمتم من الجوارح مکلبین تعلمونهن مما علمکم اﷲ. (قرآن 4/5). و رجوع به مکلب شود
آنکه از شیر خوردن او را سکر رسیده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ازاقرب الموارد). آنکه از خوردن شیر شتر مست شده مثل اینکه شراب خورده باشد. ج، ملبونون. و گویند: رجل ملبون و قوم ملبونون. (ناظم الاطباء) ، اسب به شیر پرورده. (منتهی الارب) (آنندراج). اسب پرورش یافته به شیر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شتر فربه بسیارگوشت. (از اقرب الموارد)
آنکه از شیر خوردن او را سکر رسیده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ازاقرب الموارد). آنکه از خوردن شیر شتر مست شده مثل اینکه شراب خورده باشد. ج، ملبونون. و گویند: رجل ملبون و قوم ملبونون. (ناظم الاطباء) ، اسب به شیر پرورده. (منتهی الارب) (آنندراج). اسب پرورش یافته به شیر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شتر فربه بسیارگوشت. (از اقرب الموارد)
تباه خرد، تباه اندام جامه در نوشته و دوخته، طعام پنهان کرده و ذخیره نهاده برای روزهای سختی، سبب خفیفی که در اول رکن باشد اسقاط حرف ساکن آن کرده شود چنانکه از فا در فاعلاتن الف بیندازند فعلاتن شود
تباه خرد، تباه اندام جامه در نوشته و دوخته، طعام پنهان کرده و ذخیره نهاده برای روزهای سختی، سبب خفیفی که در اول رکن باشد اسقاط حرف ساکن آن کرده شود چنانکه از فا در فاعلاتن الف بیندازند فعلاتن شود