جدول جو
جدول جو

معنی مقطقط - جستجوی لغت در جدول جو

مقطقط(مُ قَ قَ)
مقطقطالرأس، خردسر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ بَلْ لُ)
بر سر خود رفتن، فرو افتادن دلو، گام نزدیک نهادن و شتافتن، در جهان رفتن: یقال تقطقط فی البلاد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
سعر مقطوط، نرخ گران. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِ قِ)
ریزه ترین باران، یا باران پیوستۀ بزرگ قطرۀ پیاپی بارنده، یا تگرگ، یا تگرگ ریزه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ قُ نَ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا