جدول جو
جدول جو

معنی مقدماتی - جستجوی لغت در جدول جو

مقدماتی
(مُ قَدْ دَ)
منسوب به مقدمات: تحصیلات مقدماتی
لغت نامه دهخدا
مقدماتی
آغازین
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
فرهنگ واژه فارسی سره
مقدماتی
ابتدایی، اولیه، آغازین
متضاد: نهایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مقدماتی
تمهيديٌّ
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به عربی
مقدماتی
Elementary, Preliminary
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مقدماتی
élémentaire, préliminaire
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مقدماتی
प्राथमिक , प्रारंभिक
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به هندی
مقدماتی
elementar, preliminar
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مقدماتی
elementar, vorläufig
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به آلمانی
مقدماتی
elementarny, wstępny
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به لهستانی
مقدماتی
элементарный , предварительный
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به روسی
مقدماتی
елементарний , попередній
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مقدماتی
elementair, voorlopig
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به هلندی
مقدماتی
elemental, preliminar
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مقدماتی
elementare, preliminare
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مقدماتی
মৌলিক , প্রাথমিক
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به بنگالی
مقدماتی
ابتدائی
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به اردو
مقدماتی
พื้นฐาน , ขั้นต้น
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به تایلندی
مقدماتی
msingi, awali
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مقدماتی
יסודי , ראשוני
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به عبری
مقدماتی
基本的 , 初步的
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به چینی
مقدماتی
기본적인 , 예비의
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به کره ای
مقدماتی
temel, başlangıç
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مقدماتی
dasar, pendahuluan
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مقدماتی
基本的な , 初歩的な
تصویری از مقدماتی
تصویر مقدماتی
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ قَدْ دَ مَ تَ)
تثنیۀ مقدمه. رجوع به مقدمه شود، (در اصطلاح منطق) مقدمۀ صغری و مقدمۀ کبری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ قَرْ رَ)
منسوب به مقررات. رجوع به مقررات شود، کسی که به رعایت دقیق مقررات و قوانین پای بند است. آنکه سخت پای بند اجرای کامل مقررات و قوانین است، و این در ادارات ایران به کارمندانی اطلاق شود که در اجرای قوانین و روش های تعیین شده کمترین انحرافی را روا نمیدارند و از هرگونه انعطافی خودداری می کنند
لغت نامه دهخدا
(مُ قَدْ دَ)
کردارهای نخستین و گفتارهای نخستین و چیزهایی که نخست وجود آنها لازم است. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مقدمه. چیزهایی که وجود آنها برای شروع در امری ضروری است: به حکم این مقدمات روشن می گردد که ملک بی دین باطل است. (کلیله و دمنه). من به حکم این مقدمات از علم طب تبرﱡمی نمودم. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 47). بدین مقامات و مقدمات هرگاه که حوادث بر عاقل محیط شود باید که در پناه صواب رود. (کلیله و دمنه). پس از این مقدمات نتیجۀ آن همی آید که دبیر عاقل و فاضل مهین جمالی است از تجمل پادشاه. (چهارمقاله ص 41). شاعری صناعتی است که شاعر بر آن صناعت اتساق مقدمات موهمه کند. (چهارمقاله ص 4). پس به موجب این مقدمات واضح... (سندبادنامه ص 5). چون مبرهن شد بدین مقدمات که... (سندبادنامه ص 7). به مقدمات لایح و براهین واضح راجح است. (سندبادنامه ص 4).
- مقدمات حکمت،اصطلاح اصولی است و بیانات مختلفی برحسب مورد برای آن شده است و بالجمله عبارت است از: 1- آنکه متکلم در مقام بیان تمام مراد باشد نه اهمال و اجمال. 2- قرینه و قیدی در بین نباشد که دلالت بر مقید کند. 3- امری که لفظ مطلق که بدان انصراف داشته باشد در مقام نباشد. در هر موردی که این سه مقدمه درست باشد می توان لفظ مطلق را بر شیوع و اطلاق حمل کرد و بالجمله عدم قرینۀ صارفه، قبح عقاب بلابیان و بودن متکلم در مقام بیان تمام مراد و نبودن قدر متیقن در مقام تخاطب. (فرهنگ علوم نقلی جعفر سجادی).
- مقدمات خارجی، امور خارج از ماهیت و ذات اشیا را گویند مانند علت، سبب، شرط و عدم مانع. (فرهنگ علوم نقلی جعفر سجادی).
- مقدمات داخلی، هرگاه ماهیتی مرکب باشد می توان گفت هر یک از اجزای آن نسبت به کل مقدمه است زیرا هر جزء هر چیزی غیر از خود آن چیز است. (از فرهنگ علوم نقلی جعفر سجادی).
- مقدمات فعل، (اصطلاح منطق) عبارتند از: 1- تصور (علم تصوری و تصدیقی). 2- میل. 3- شوق مؤکد. 4- ارادۀ جازم. (فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی).
- مقدمات قیاس، (اصطلاح منطق) صغری و کبری و مقدم و تالی. (فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی).
- مقدمات منطقیه، مراد همان قضایاست که مقدمات قیاسند. (فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مقدمتین
تصویر مقدمتین
گفتار کهین و گفتار مهین تثنیه مقدمه مقدمه صغری و مقدمه کبری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرراتی
تصویر مقرراتی
منسوب به مقررات، کسی که بقوانین و مقررات پابند است: (آدمی مقرراتی است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقدمات
تصویر متقدمات
جمع متقدمه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مقدمه، پیش بینی ها، زمینه سازی ها، زمینه ها، پیشگفت ها، جمع مقدمه، اموری که برای شروع در امری لازم است: (... و آن مبادی علم باشد و آنرا مقدمات موضوعه خوانند) (اساس الاقتباس. 395) یا مقدمات قیاس. صغری و کبری و مقدم و تالی یا مقدمات فعل. عبارتند از: تصور (علم تصوری و تصدیقی)، میل، شوق موکد، اراده جازم (اسفار. ج 3 ص 74 فرع. سج) یا مقدمات منطقی (منطقیه)، مراد همان قضایا است که مقدمات قیاس اند، جمع مقدمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرراتی
تصویر مقرراتی
کسی که به اجرای مقررات سخت پایبند است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقدمات
تصویر مقدمات
جمع مقدمه، اموری که برای شروع در امری لازم است
فرهنگ فارسی معین
مبادی، درآمد، مدخل
متضاد: موخرات
فرهنگ واژه مترادف متضاد