جدول جو
جدول جو

معنی مقثرد - جستجوی لغت در جدول جو

مقثرد
(مُ ثَ رِ)
مرد بسیار گوسپند و بزو بزغاله. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مرد بسیار رخت خانه. (منتهی الارب) (آنندراج). آن که دارای کالا و رخت خانه بسیار بود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مثرد
تصویر مثرد
کاسه یا طاسی که در آن ترید می کردند
فرهنگ فارسی عمید
(قِ رِ)
رخت خانه. (منتهی الارب). رجوع به قثرد شود، سیل آورد خشک شده در بن انگور. (منتهی الارب). الغثاء الیابس فی اصل الکرم. (اقرب الموارد) ، انبوهی مردم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ رُ)
رخت خانه. (منتهی الارب). قماش البیت. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
رخت خانه. (منتهی الارب). رجوع به قثرد شود
لغت نامه دهخدا
(مِ رَ)
آوندی که در آن ثرید سازند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کاسه که در آن ترید و اشکنه کنند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ ثَرْ رِ)
کسی که ذبیحه را به سنگ یا استخوان یا آهن کند کشد. (آنندراج) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مثرد
تصویر مثرد
از ریشه پارسی ترید خوری آوندی که در آن ثرید سازند
فرهنگ لغت هوشیار