جدول جو
جدول جو

معنی مقترنه - جستجوی لغت در جدول جو

مقترنه
مونث مقترن
تصویری از مقترنه
تصویر مقترنه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقارنه
تصویر مقارنه
به هم نزدیک شدن، به هم پیوستن، با هم یار و همراه شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقارنه
تصویر مقارنه
با یکدیگر قرین شدن، یار و رفیق و مصاحب شدن، بیکدیگر پیوستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقترن
تصویر مقترن
یار و رفیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقترن
تصویر مقترن
((مُ تَ رِ))
یار شونده، قرین شونده، دوست، رفیق، نزدیک، در نجوم ستاره ای که به ستاره دیگر نزدیک شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقترن
تصویر مقترن
پیوسته، همراه، در علم نجوم ویژگی ستاره ای که در حالت مقارنه باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستانه
تصویر مستانه
(دخترانه)
خوشحال، مانند مست، مستی آور، سرخوش و شاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مقتوله
تصویر مقتوله
زن مقتول، کشته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معترضه
تصویر معترضه
قرارگرفته میان دو چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستانه
تصویر مستانه
با خوشحالی مانند مستان، مست کننده، کنایه از با حالت مستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محترمه
تصویر محترمه
زن محترم، آنکه احترام او لازم است، قابل احترام، حرمت داشته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محترقه
تصویر محترقه
محترق، ویژگی ستاره ای که دچار احتراق شده، آتش گرفته، سوزان، شدید، سخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماترنگ
تصویر ماترنگ
مارمولک، چلپاسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقارنه
تصویر متقارنه
مونث متقارن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مترنمه
تصویر مترنمه
مونث مترنم جمع مترنمات
فرهنگ لغت هوشیار
محترمه در فارسی مونث محترم: آزرمیک گرامی ارجمند مونث محترم جمع محترمات. مونث محترم جمع محترمات
فرهنگ لغت هوشیار
محترقه در فارسی مونث محترق: سوزان آتشگیر یا مواد محترقه. موادی که موجب سوزاندن اشیا و تولید حریق شود
فرهنگ لغت هوشیار
محترفه در فارسی مونث محترف - و پیشه وران خداوندان پیشه مونث محترف زنی که پیشه ور باشد، گروه پیشه وران: بعضی از صناع و محترفه که در ربقه اسار بر یکدیگر بخش کرده بودند... زنده رها نکردند
فرهنگ لغت هوشیار
مخترعه در فارسی مونث مخترع: آفریده، نو پدید مخترعه در فارسی مونث مخترع کبا دور، آفریننده، شکافنده مونث مخترع جمع مخترعات. مونث مخترع جمع مخترعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتهنه
تصویر مرتهنه
مونث مرتهن جمع مرتهنات. مونث مرتهن جمع مرتهنات
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی که حرکات و سکنات آن بطورمستان باشد چون لغزش مستانه و رفتار مستانه و گریه مستانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسترقه
تصویر مسترقه
مسترقه در فارسی مونث مسترق: ترفت تروفتک دزدیده
فرهنگ لغت هوشیار
مسترده در فارسی مونث مسترد: پس داده پس فرستاده مونث مسترد: اموال مسترده
فرهنگ لغت هوشیار
مشترکه در فارسی مونث مشترک بنگرید به مشترک مونث مشترک. یا اسما مشترکه اسمهایی که هر یک از آنها دارای معانی مختلف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
معترضه در فارسی مونث معترض و برونگفت، میانگفت مونث معترض. یاجمله معترضه. جمله ایست خارج از اصل موضوع که برای تبیین و توضیح دعا یا نفرین وغیره در و سط جمله اصلی در آید مانند: دی بامداد عید - که بر صدر روزگار هر روز عید باد بتایید کردگار - برعادت از و ثاق بصحرا برون شدیم بایک دو آشناهم از ابنای روزگار. (دستور قریب دوره 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفترضه
تصویر مفترضه
مونث مفترض، جمع مفترضات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقارضه
تصویر مقارضه
پاداش دادن، مجازات کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاربه
تصویر مقاربه
با کسی نزدیک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتبسه
تصویر مقتبسه
مونث مقتبس، جمع مقتبسات
فرهنگ لغت هوشیار
نزدیک شدن بهم، بهم پیوستن یار شدن، واقع شدن دو سیاره است در یک درجه از منطقه البروج. توضیح مقارنه یکی از پنج نظر کواکب است و چهار دیگر تسدیسی و تربیعی و تثلیثی و مقابله است، نزدیکی، اتصال، جمع مقارنات
فرهنگ لغت هوشیار
مقارعه و مقارعت در فارسی، پشک انداختن، وا کوفتن در جنگ، واکوفتن دلیران یکدیگر را: (... و طنین ذباب الغضب هیبت از وقع مقارعت هر دو فریقین بگوش روزگار آمد) (مرزبان نامه. 1317 ص 222)، قرعه انداختن با یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتوله
تصویر مقتوله
مونث مقتول کشته: مادینه مونث مقتول، جمع مقتولات
فرهنگ لغت هوشیار
مقتضیه در فارسی مونث مقتضی بنگرید به مقتضی مقتضیه در فارسی مونث مقتضی بنگرید به مقتضی مونث مقتضی، جمع مقتضیات مونث مقتضی (-) : (طبقات صاحب منصبان که هر وقت اقتضا نماید بخدمات مقتضیه مامور خواهند شد) (مراه البلدان ج 1 ضمیمه ص 18)، جمع مقتضیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرونه
تصویر مقرونه
مقرونه در فارسی مونث مقرون زی یاز مونث مقرون مقابل مفروقه: (سبب تقدیم دایره هزج بردایره سریع آنست که اوتاد هزج و اخوات آن مقرونه است) (المعجم. مدچا. 52: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ممتحنه
تصویر ممتحنه
آزماینده، یکی از سیمنادهای نپی
فرهنگ لغت هوشیار