اندازه نمودن میان دو چیز و دو کار. قیاس، برابری و نبرد کردن با کسی در اندازه گرفتن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، با کسی قیاس کردن. (المصادر زوزنی) (غیاث) (آنندراج). چیزی یا کسی را با چیزی یا کسی دیگر اندازه گرفتن و سنجیدن. (از اقرب الموارد). اندازه کردن یکی با دیگری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقایسه شود
اندازه نمودن میان دو چیز و دو کار. قیاس، برابری و نبرد کردن با کسی در اندازه گرفتن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، با کسی قیاس کردن. (المصادر زوزنی) (غیاث) (آنندراج). چیزی یا کسی را با چیزی یا کسی دیگر اندازه گرفتن و سنجیدن. (از اقرب الموارد). اندازه کردن یکی با دیگری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقایسه شود
سنجیدگی میان دو چیز و دو چیز را باهم اندازه گرفتن و اندازه میان دو چیز و قیاس. (از ناظم الاطباء). مقایسه. سنجش. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقایسه شود. - مقایسه کردن، با یکدیگر سنجیدن. با یکدیگر اندازه کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
سنجیدگی میان دو چیز و دو چیز را باهم اندازه گرفتن و اندازه میان دو چیز و قیاس. (از ناظم الاطباء). مقایسه. سنجش. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقایسه شود. - مقایسه کردن، با یکدیگر سنجیدن. با یکدیگر اندازه کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
به کسی به زیرکی نورد کردن. (المصادر زوزنی). با هم چیرگی نمودن در زیرکی و به زیرکی با هم نبرد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مکاس کردن در بیع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چیرگی کردن در بیع. (از اقرب الموارد)
به کسی به زیرکی نورد کردن. (المصادر زوزنی). با هم چیرگی نمودن در زیرکی و به زیرکی با هم نبرد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مکاس کردن در بیع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چیرگی کردن در بیع. (از اقرب الموارد)
نبرد کردن با کسی به غواصی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شرطبندی کردن در فرورفتن به آب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - امثال: هو یقامس حوتاً، در حق کسی گویند که با داناتر از خود مناظره کند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). ، مناظره و مباحثه کردن. (از اقرب الموارد)
نبرد کردن با کسی به غواصی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شرطبندی کردن در فرورفتن به آب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). - امثال: هو یقامس حوتاً، در حق کسی گویند که با داناتر از خود مناظره کند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). ، مناظره و مباحثه کردن. (از اقرب الموارد)
اندازه گرفتن میان دو چیز. (آنندراج). مقایسه. (ناظم الاطباء) ، برابری کردن با کسی در اندازه گرفتن. (آنندراج) ، کمان خود را در خوبی با کمان دیگری سنجیدن. (از اقرب الموارد)
اندازه گرفتن میان دو چیز. (آنندراج). مقایسه. (ناظم الاطباء) ، برابری کردن با کسی در اندازه گرفتن. (آنندراج) ، کمان خود را در خوبی با کمان دیگری سنجیدن. (از اقرب الموارد)
تابستانه دادن کسی را مانند مشاهره از شهر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). قایظه مقایظه و قیاظاً و قیوظاً، او را برای تابستان مزدور گرفت. (از اقرب الموارد)
تابستانه دادن کسی را مانند مشاهره از شهر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). قایظه مقایظه و قیاظاً و قیوظاً، او را برای تابستان مزدور گرفت. (از اقرب الموارد)
از ’ت ی س’، مزاولت نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). ممارست کردن. (از ذیل اقرب الموارد). تایس متایسه وتیاساً، ممارست کرد آن را و مزاولت نمود. (ناظم الاطباء) ، مکابست نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مدافعت نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، با هم چیرگی کردن در زیرکی، رد کردن. (ناظم الاطباء)
از ’ت ی س’، مزاولت نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج). ممارست کردن. (از ذیل اقرب الموارد). تایس متایسه وتیاساً، ممارست کرد آن را و مزاولت نمود. (ناظم الاطباء) ، مکابست نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، مدافعت نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، با هم چیرگی کردن در زیرکی، رد کردن. (ناظم الاطباء)