زمینی که گیاه شیح رویاند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشیوحی (بالقصر و المد). آنجا که گیاه شیح روید. (از اقرب الموارد). و رجوع به مشیوحی شود، کار سخت که در آن مبادرت نمایند. یقال: هم فی مشیوحاء من امرهم، ایشان در کاری هستند که در آن مبادرت میکنند و با هم آمیخته. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
زمینی که گیاه شیح رویاند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشیوحی (بالقصر و المد). آنجا که گیاه شیح روید. (از اقرب الموارد). و رجوع به مشیوحی شود، کار سخت که در آن مبادرت نمایند. یقال: هم فی مشیوحاء مِن امرهم، ایشان در کاری هستند که در آن مبادرت میکنند و با هم آمیخته. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
یکی از اصول اوزان عروضی مرکب از دو سبب خفیف (مف + عو) و یک وتد مفروق (لات) : اگر هر دو سبب را بر وتد مفروق تقدیم کنی مفعولات آید بر وزن ’دل شد تازه’. (المعجم چ دانشگاه ص 44)
یکی از اصول اوزان عروضی مرکب از دو سبب خفیف (مف + عو) و یک وتد مفروق (لات) : اگر هر دو سبب را بر وتد مفروق تقدیم کنی مفعولات آید بر وزن ’دل شد تازه’. (المعجم چ دانشگاه ص 44)
مؤنث امیل، زن کج و خمیده در خلقت. (ناظم الاطباء) ، نوعی از دستار بستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، نوعی از شانه کردن. (ناظم الاطباء). نوعی از شانه کردن که عقاص در آن ممکن نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج) : ممیلات، زنان که در رفتن سرین و دوش را می جنبانند یا آنکه دیگران را شانه میلاء می کند. (منتهی الارب) ، ناقۀ خمیده کوهان، ریگ تودۀ ستبر و دفزک، درخت بسیارشاخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
مؤنث امیل، زن کج و خمیده در خلقت. (ناظم الاطباء) ، نوعی از دستار بستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، نوعی از شانه کردن. (ناظم الاطباء). نوعی از شانه کردن که عقاص در آن ممکن نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج) : ممیلات، زنان که در رفتن سرین و دوش را می جنبانند یا آنکه دیگران را شانه میلاء می کند. (منتهی الارب) ، ناقۀ خمیده کوهان، ریگ تودۀ ستبر و دفزک، درخت بسیارشاخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)