جدول جو
جدول جو

معنی مفیولاء - جستجوی لغت در جدول جو

مفیولاء(مَفْ)
پیل ریزگان. (منتهی الارب). پیل بچگان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
جمع واژۀ تیس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (محیطالمحیط). رجوع به تیس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
گلۀ استران. (آنندراج). جمع واژۀ بغل. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ عیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اسم جمع عیر است. معیورا. (از اقرب الموارد). رجوع به عیر شود
لغت نامه دهخدا
(مَشْ)
جمع واژۀ شیخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَشْ)
زمینی که گیاه شیح رویاند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مشیوحی (بالقصر و المد). آنجا که گیاه شیح روید. (از اقرب الموارد). و رجوع به مشیوحی شود، کار سخت که در آن مبادرت نمایند. یقال: هم فی مشیوحاء من امرهم، ایشان در کاری هستند که در آن مبادرت میکنند و با هم آمیخته. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
یکی از زحافات عروضی. و رجوع به المعجم چ دانشگاه ص 46 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ تُ)
یکی از اصول اوزان عروضی مرکب از دو سبب خفیف (مف + عو) و یک وتد مفروق (لات) : اگر هر دو سبب را بر وتد مفروق تقدیم کنی مفعولات آید بر وزن ’دل شد تازه’. (المعجم چ دانشگاه ص 44)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مؤنث امیل، زن کج و خمیده در خلقت. (ناظم الاطباء) ، نوعی از دستار بستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، نوعی از شانه کردن. (ناظم الاطباء). نوعی از شانه کردن که عقاص در آن ممکن نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج) : ممیلات، زنان که در رفتن سرین و دوش را می جنبانند یا آنکه دیگران را شانه میلاء می کند. (منتهی الارب) ، ناقۀ خمیده کوهان، ریگ تودۀ ستبر و دفزک، درخت بسیارشاخ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مفعولان
تصویر مفعولان
یکی ازاوزان عروضی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفعولات
تصویر مفعولات
جمع مفعوله، پوییدگان، ویفتکان
فرهنگ لغت هوشیار