کسی را از اسیری بازخریدن. (المصادر زوزنی) (ترجمان القرآن). سر خریدن و سربها دادن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آزاد کردن کسی را و سربهای وی گرفتن. و مبرد گوید: مفاداه آن است که کسی را بازدهی و کسی دیگر بگیری و فدی ̍، آنکه وی را بخری و گویند هر دو یکی است. فداء. (از اقرب الموارد). و رجوع به مفادات شود
کسی را از اسیری بازخریدن. (المصادر زوزنی) (ترجمان القرآن). سر خریدن و سربها دادن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آزاد کردن کسی را و سربهای وی گرفتن. و مبرد گوید: مفاداه آن است که کسی را بازدهی و کسی دیگر بگیری و فِدی ̍، آنکه وی را بخری و گویند هر دو یکی است. فِداء. (از اقرب الموارد). و رجوع به مفادات شود
از ’ض ه ی’، با کسی یا با چیزی مانندگی کردن. (زوزنی) (یادداشت مؤلف) (دهار). مانندی کردن با کسی یا چیزی. (تاج المصادر بیهقی). مانستن با او و مانند گشتن وی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شبیه گشتن و مانند شدن و کار کردن مانند کار کسی. (ناظم الاطباء)
از ’ض هَ ی’، با کسی یا با چیزی مانندگی کردن. (زوزنی) (یادداشت مؤلف) (دهار). مانندی کردن با کسی یا چیزی. (تاج المصادر بیهقی). مانستن با او و مانند گشتن وی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). شبیه گشتن و مانند شدن و کار کردن مانند کار کسی. (ناظم الاطباء)
کسی راناگاه گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). به ناگاه درآمدن بر کسی و گرفتن آن را. فجاء. (منتهی الارب). و رجوع به مفاجات و مفاجا و مفاجاءه شود
کسی راناگاه گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). به ناگاه درآمدن بر کسی و گرفتن آن را. فِجاء. (منتهی الارب). و رجوع به مفاجات و مفاجا و مفاجاءه شود
از ’ر ه و’، نزدیک کسی شدن و گرد آمدن با وی. (از منتهی الارب). به کسی نزدیک شدن و با او اجتماع کردن. (از اقرب الموارد). مقاربه. (متن اللغه) ، سخن نرم گفتن با کسی. (از منتهی الارب). محامقه. (از متن اللغه)
از ’ر هَ و’، نزدیک کسی شدن و گرد آمدن با وی. (از منتهی الارب). به کسی نزدیک شدن و با او اجتماع کردن. (از اقرب الموارد). مقاربه. (متن اللغه) ، سخن نرم گفتن با کسی. (از منتهی الارب). محامقه. (از متن اللغه)