جدول جو
جدول جو

معنی مفاجاءً - جستجوی لغت در جدول جو

مفاجاءً(نَ مَ اَ دَ)
به ناگهان. ناگهانی. بغتهً: اگر بی باکی مکابره ای آرد و مفاجاءً مخاطره ای افتد دست تدارک از تلافی آن قاصر ماند. (سندبادنامه ص 89). و رجوع به مفاجا و مفاجاءه و مفاجاه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مفاجا
تصویر مفاجا
به ناگاه، ناگاه، پیشامد ناگهانی
فرهنگ فارسی عمید
(طَ)
ناگاه برآمدن بر کسی و بی مهلت و درنگ گرفتن آن را. فجاء. (از ناظم الاطباء). ناگهان بر کسی حمله کردن چنانکه نداند. (از اقرب الموارد). و رجوع به مفاجاه و مفاجات شود
لغت نامه دهخدا
(نِ گَهْ تَ)
از لحاظ مزاج
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ)
کسی راناگاه گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). به ناگاه درآمدن بر کسی و گرفتن آن را. فجاء. (منتهی الارب). و رجوع به مفاجات و مفاجا و مفاجاءه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
به ناگاه درآمدن بر کسی و گرفتن آن را. (آنندراج). مفاجاه. ناگاه گرفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مفاجا و مفاجاه و مفاجاءه شود.
- به مفاجات، ناگهان. به ناگاه. بغتهً: به بعضی متنزهات خویش رفته وکنیزکی از جملۀ سراری بود با خویشتن برده و در حالت مباشرت او به مفاجات فروشد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 107). دو سال پادشاهی کرد در جمادی الاخر سنۀ سبع و سبعین و ثلث مائه به مفاجات فروشد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 312).
- مرگ مفاجات، مرگ ناگهانی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مفاجا شود.
- موت مفاجات، مرگ ناگهانی. مرگ مفاجات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- امثال:
حکم حاکم مرگ مفاجات. (امثال و حکم ج 2 ص 699)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مفاجاه
تصویر مفاجاه
مفاجا و مفاجات در فارسی: نا گاه تاخت نا گاه شبیخون
فرهنگ لغت هوشیار
ناگهان حمله کردن، ناگاه درآمدن، ناگهان گرفتن، حمله ناگهانی. یا مرگ (موت) مفاجات. مرگ ناگهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاجا
تصویر مفاجا
بمعنی ناگاه، ناگهان، ناگه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاجات
تصویر مفاجات
((مُ))
ناگاه حمله بردن، مرگ ناگهانی
فرهنگ فارسی معین
حمله ناگهانی، یورش، مفاجا، ناگهان حمله کردن، ناگاه گرفتن، ناگاه آمدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد