جدول جو
جدول جو

معنی مفاجاءه - جستجوی لغت در جدول جو

مفاجاءه
(طَ)
ناگاه برآمدن بر کسی و بی مهلت و درنگ گرفتن آن را. فجاء. (از ناظم الاطباء). ناگهان بر کسی حمله کردن چنانکه نداند. (از اقرب الموارد). و رجوع به مفاجاه و مفاجات شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ نَ)
پرهیز کردن و نگاه داشتن. (از منتهی الارب) : رایاه مرایاءه، اتقاه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(طُ)
موافقت کردن با کسی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
سبق گفتن و درس کتاب کردن و با هم مذاکره کردن. قراء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مشارکت کردن در درس. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ سا / عَ سَنْ)
با کسی دشمنی کردن. نواء. (تاج المصادر بیهقی). دشمنی کردن با هم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مفاخرت نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). مفاخرت و معارضه کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَرْ وَ شَ)
دور شدن با هم و همسایگی گذاشتن. (منتهی الارب) (آنندراج). ترک کردن همسایگی کسی و دوری کردن از او. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، همدیگر را خبر دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
مهاواه. رجوع به مهاواه شود
لغت نامه دهخدا
(عِلْ لا)
سازواری نمودن با کسی در کاری. (از ناظم الاطباء). موافقت کردن با کسی در امری. (از اقرب الموارد). مهایاه. و رجوع به مهایات شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
اعانت نمودن و یارمندی کردن بر کاری. (ناظم الاطباء). یارمندی نمودن بر کاری. (آنندراج). ممالاه. ممالات. رجوع به ممالات و ممالاه شود
لغت نامه دهخدا
(ظَ لِ)
پاداش دادن. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). پاداش دادن کسی را. کفاء. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکافات و مکافاه شود، مانستن به کسی و مراقبه و نگاهبانی نمودن او را. (از منتهی الارب). مانا شدن به کسی و مراقبت نمودن از او و برابری کردن با او. (از ناظم الاطباء). همانند کسی شدن و با او برابری کردن و نظیر وی گردیدن ورقابت و مقابله کردن. (از اقرب الموارد) ، دور کردن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، برابر ایستادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، باهم پی در پی نیزه زدن و گویند: کافأبین فارسین برمحه، ای طعن هذا ثم هذا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نحر کردن کسی پی در پی دو شتر را با هم و بلافاصله گویی که خواهدآن دو را در آن واحد ذبح کند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ضَ)
از ’ض ه ء’، مانند شدن. (منتهی الارب). مانندگی کردن با کسی یا با چیزی. (دهار) شبیه گشتن و مانند شدن. (ناظم الاطباء). مضاهاه. و قرء بهما: یضاهئون و یضاهون قول الذین کفروا.... (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، نرمی کردن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مضاهاه شود
لغت نامه دهخدا
(عِ)
مواضاه. با هم چیرگی جستن در پاکیزگی و خوبی. (ناظم الاطباء). و رجوع به مواضاه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
وطاء. (ناظم الاطباء). رجوع به وطاء و مواطاه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ اَ دَ)
به ناگهان. ناگهانی. بغتهً: اگر بی باکی مکابره ای آرد و مفاجاءً مخاطره ای افتد دست تدارک از تلافی آن قاصر ماند. (سندبادنامه ص 89). و رجوع به مفاجا و مفاجاءه و مفاجاه شود
لغت نامه دهخدا
(عَ فَ)
سازواری کردن با کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). موائمه. موامئه و موائمه دو واژه اند و یا مقلوب یکدیگرند. (از منتهی الارب). لغتی است در موأمه. (از اقرب الموارد). و رجوع به موأمه شود
لغت نامه دهخدا
(شُ مُوو)
مدارا کردن با کسی. (از متن اللغه) (از ناظم الاطباء) ، وداد و دوستی ورزیدن در معامله. (از متن اللغه). دوستانه و با سازواری معامله کردن: رافأه فی البیع، حاباه فیه و داراه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
پرهیز کردن و ترسیدن از کسی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، نگریستن کسی را. (از منتهی الارب). مراقبت کردن. پاییدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، نگاه داشتن و نگاهبانی کسی کردن. (از منتهی الارب). حراست کردن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ)
کسی راناگاه گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). به ناگاه درآمدن بر کسی و گرفتن آن را. فجاء. (منتهی الارب). و رجوع به مفاجات و مفاجا و مفاجاءه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ)
برابری و نبرد نمودن. (آنندراج). معارضه کردن و پیشی گرفتن. (از ناظم الاطباء) ، صلاح کردن با زن خود بر جدائی. (آنندراج). مفارقت کردن و از وی جدا شدن. مصالحه کردن با زن بر جدائی. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
بر روی افتادن. (از منتهی الارب ذیل ج ن ء) (از ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد) ، گوژپشت گردیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
از ’ش ط ء’، همدیگر بر کنار رودبار و مانند آن رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ سَ)
با یکدیگر فحش گفتن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) (ناظم الاطباء). بد زبانی با یکدیگر کردن. مفاحشه. با یکدیگر فحش گفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مداراه. رجوع به مداراه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ فا)
انبوهی کردن. زحمت دادن. (صراح) (منتهی الارب). مزاحمه. دک. (متن اللغه). گرد آمدن قوم بر کسی. (صراح) (منتهی الارب) ، انبوه شدن دیون بر کسی. (از متن اللغه). زیاد شدن قرض ها
لغت نامه دهخدا
(سَ لَ کَ)
از ’ب وء’، کشتن قاتل را بجای قتیل پس برابر ساختن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
از ’خ ب ء’، چیستان پرسیدن از یکدیگر. خابأته ماکذا، چیستان گفتم او را تا در غلط افکنم. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
از ’خ س ء’، با هم سنگ اندازی کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ مَ)
از ’ج ی ٔ’، نبرد کردن کسی را درآمدن، مقابل وموافق شدن. جیاء. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مفاجاه
تصویر مفاجاه
مفاجا و مفاجات در فارسی: نا گاه تاخت نا گاه شبیخون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاجاه
تصویر مجاجاه
مجاجات در فارسی، جمع مجاجه، افشره ها شیره ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مداجاه
تصویر مداجاه
مداجات در فارسی سازگاری بردباری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاصاه
تصویر مفاصاه
مفاصا در فارسی تراز شمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاداه
تصویر مفاداه
مفادات در فارسی: سر بها گرفتن، آزاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ناگهان حمله کردن، ناگاه درآمدن، ناگهان گرفتن، حمله ناگهانی. یا مرگ (موت) مفاجات. مرگ ناگهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناجاه
تصویر مناجاه
مناجات در فارسی: راز گفت در دل راز و نیاز با خدا
فرهنگ لغت هوشیار