جدول جو
جدول جو

معنی مغیرات - جستجوی لغت در جدول جو

مغیرات
(مُ غَیْ یِ)
چیزهای ناپایدار و قابل تغییر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مغیرات
(مُ)
جمع واژۀ مغیره. غارت کنندگان. به غارت رفتگان. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و العادیات ضبحاً. فالموریات قدحاً. فالمغیرات صبحاً. (قرآن 1/100-3)
لغت نامه دهخدا
مغیرات
جمع مغیره، وستان، ورتیدگان
تصویری از مغیرات
تصویر مغیرات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخیلات
تصویر مخیلات
جمع واژۀ مخیله، قوۀ تخیل، تصور، مرکز تخیل در مغز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغارات
تصویر مغارات
جمع واژۀ مغاره، غار، شکاف معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین به وجود می آید، مغار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجارات
تصویر مجارات
با هم رفتن، هم قدم شدن، با یکدیگر برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ / مُ غَیْ یَ)
جمع واژۀ مغیبه یا مغیّبه. چیزهای پنهانی. چیزهای غیبی. (از ناظم الاطباء) (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در مکنونات مغیبات سخن گوید و از سرایر و ضمایر نشان دهد. (سندبادنامه ص 242). حزم او که... از مغیبات و مکنونات قدر خبر می دهد... (سندبادنامه ص 12). معنی اعتقاد انعقاد صورت علمی است یا ظنی دردل به وجود مغیبات. (مصباح الهدایه چ همایی ص 14)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مغاره. (اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : لویجدون ملجاء او مغارات او مدخلا لولوا الیه و هم یجمحون. (قرآن 57/9). به مغاکها و مغارات متوطن شدند. (مرزبان نامه). مردم بسیار در مغارات و سوراخها متواری گشته بودند. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 94). و رجوع به مغاره شود
لغت نامه دهخدا
(مُ فِ)
جمع واژۀ مغفره. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به مغفره شود
لغت نامه دهخدا
(تَ غَیْ یُ)
مأخوذ از تازی، تغییرات و تبدلات و خشم و غضب بسیار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مجارات
تصویر مجارات
با هم رفتن، با هم برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدارات
تصویر مدارات
نرمی، لطف، مماشات، مدارا
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخیله، گمانیده ها پنداشته ها، جمع مخیله، گماننده ها پندارندگان پندارنده ها جمع مخیله (مخیل) جمع مخیله (مخیل)، قضایا و مقدماتی هستند که نفس را بجنبانند تا بر چیزی حرص آرد یا از چیزی نفرت گیرد و باشد که نفس داند که دروغند. در دستور آمده: مخیلات عبارت از قضایایی هستند که در نفس اثر شگفت آوری گذاشته و موجب قبض و بسط شوند و قیاسی را که مرکب از مخیلات است شعر نامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثمرات
تصویر مثمرات
جمع مثمره، جمع مثمره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحیرات
تصویر متحیرات
جمع متحیره، سر گشتگان جمع متحیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبسرات
تصویر مبسرات
مبسرات به گونه رمن بادهای باران انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبشره، مژده دادگان مژده یافتگان، جمع مبشره، مژده دهندگان، بادهای باران انگیز جمع مبشره، جمع مبشره: مژده دهنده ها، معجزات رسول ص پیش از نبوت مقابل معجزات بینات: مبشرات آنست (معجزاتی است) که پیش از ظهور خورشید رسالت او (پیامبر ص) ظاهر شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبصرات
تصویر مبصرات
جمع مبصره، جمع مبصره، جمع مبصره
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبیضه، سپید پوشان، نا نوشته ها سپید مانده ها، سپید گران جمع مبیضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبارات
تصویر مبارات
برابری و نبرد کردن با کسی در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایعات
تصویر مایعات
جمع مائعه، آبگونگان جمع مایعه (مایع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصغیرات
تصویر تصغیرات
جمع تصغیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغایرات
تصویر تغایرات
جمع تغایر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغریرات
تصویر تغریرات
جمع تغریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغییرات
تصویر تغییرات
جمع تغییر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطیرات
تصویر تطیرات
جمع تطیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیرات
تصویر تحیرات
جمع تحیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دایرات
تصویر دایرات
جمع دایره (دائره) حوادث پیش آمدها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایرات
تصویر سایرات
جمع سایره، سیارات ستارگان گردنده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مغیبه، پوشگان گمشدگان، جمع مغیبه، شو گمان جمع مغیبه (مغیب) زنانی که شوهرانشان غایب باشند، جمع مغیبه... (ازمغیبات خبر میدهد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغارات
تصویر مغارات
جمع مغاره، دها ران شکفت ها جمع مغاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغیرات
تصویر تغیرات
جمع تغیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محررات
تصویر محررات
تزده ها نورده ها پیمان نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدیریت
تصویر مدیریت
گردانش، گردانندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تغییرات
تصویر تغییرات
دگرگونی، دگرگونی ها
فرهنگ واژه فارسی سره