تر کننده خاک. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تر کننده دانه و نان خشک. (ناظم الاطباء) ، آن که آب ریخته لت کند قروت را. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، آن که آب زند بر جایی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آب پاشنده به روی زمین، کسی که دست می زند بر زمین. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثریه شود
تر کننده خاک. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تر کننده دانه و نان خشک. (ناظم الاطباء) ، آن که آب ریخته لت کند قروت را. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، آن که آب زند بر جایی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آب پاشنده به روی زمین، کسی که دست می زند بر زمین. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثریه شود
توانگر. (مهذب الاسماء). بسیار مال. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بسیار مال و با ثروت. (ناظم الاطباء) ، باران رسنده به ثری. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تر ونمناک. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). - مابینی و بینک مثر، یعنی پیوند من و تو نمی گسلد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). یعنی خشک نشود تری و نمی مابین من و تو. (ناظم الاطباء) ، زهدان باردار. (ناظم الاطباء) ، ابری که تر کند و نرم نماید زمین را. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
توانگر. (مهذب الاسماء). بسیار مال. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بسیار مال و با ثروت. (ناظم الاطباء) ، باران رسنده به ثری. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تر ونمناک. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). - مابینی و بینک مُثْر، یعنی پیوند من و تو نمی گسلد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). یعنی خشک نشود تری و نمی مابین من و تو. (ناظم الاطباء) ، زهدان باردار. (ناظم الاطباء) ، ابری که تر کند و نرم نماید زمین را. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
شلم مانندی است شیرین مانند انگبین گنده بوی که از درخت عرفط نر و رمث و عشر برمی آید و می خورند آن را. مغثور. ج، مغاثیر. (منتهی الارب) (ازآنندراج). شلم مانندی گنده بوی و شیرین که از درخت ثمام و رمث و عشر گیرند و خورند. ج، مغاثر. (از ناظم الاطباء). چیزی است مانند صمغ که از درخت ثمام و عشر و رمث تراود، مانند عسل شیرین و دارای بوی بدی است وآن را خورند و غالباً مانند دوشاب بر زمین روان گردد. مغثار. مغثور. ج، مغاثیر. (از اقرب الموارد)
شلم مانندی است شیرین مانند انگبین گنده بوی که از درخت عرفط نر و رمث و عشر برمی آید و می خورند آن را. مُغثور. ج، مغاثیر. (منتهی الارب) (ازآنندراج). شلم مانندی گنده بوی و شیرین که از درخت ثمام و رمث و عشر گیرند و خورند. ج، مغاثر. (از ناظم الاطباء). چیزی است مانند صمغ که از درخت ثمام و عشر و رمث تراود، مانند عسل شیرین و دارای بوی بدی است وآن را خورند و غالباً مانند دوشاب بر زمین روان گردد. مِغثار. مُغثور. ج، مغاثیر. (از اقرب الموارد)
چسبنده و لزوجت پیدا کننده. (آنندراج). چسبنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دوای خشکی است که اندکی رطوبت لزجی دارد و به وسیلۀ آن به منافذ و دهانه ها می چسبد و آن را می بندد و مانع سیلان می گردد و هر چیز لزج سیال چسبنده را چون بر آتش نهند به صورت مغری درآید که دهانه ها و منافذ را می بندد و جلو سیلان را می گیرد. (از کتاب دوم قانون ص 150). چیز لزجی که بر منافذ و شکافهای مجاری می چسبد و آن را می بندد. (از بحرالجواهر) : و داروهای مغری و منضج برمی نهند، داروی مغری مسام و منفذ نسیم را بگیرد و داروهای منضج حرارت ضعیف را بجنباند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، ورغلاننده کسی را بر جنگ. (آنندراج). آنکه برمی انگیزاند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
چسبنده و لزوجت پیدا کننده. (آنندراج). چسبنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دوای خشکی است که اندکی رطوبت لزجی دارد و به وسیلۀ آن به منافذ و دهانه ها می چسبد و آن را می بندد و مانع سیلان می گردد و هر چیز لزج سیال چسبنده را چون بر آتش نهند به صورت مغری درآید که دهانه ها و منافذ را می بندد و جلو سیلان را می گیرد. (از کتاب دوم قانون ص 150). چیز لزجی که بر منافذ و شکافهای مجاری می چسبد و آن را می بندد. (از بحرالجواهر) : و داروهای مغری و منضج برمی نهند، داروی مغری مسام و منفذ نسیم را بگیرد و داروهای منضج حرارت ضعیف را بجنباند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، ورغلاننده کسی را بر جنگ. (آنندراج). آنکه برمی انگیزاند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)