جمع واژۀ مغیبه یا مغیّبه. چیزهای پنهانی. چیزهای غیبی. (از ناظم الاطباء) (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در مکنونات مغیبات سخن گوید و از سرایر و ضمایر نشان دهد. (سندبادنامه ص 242). حزم او که... از مغیبات و مکنونات قدر خبر می دهد... (سندبادنامه ص 12). معنی اعتقاد انعقاد صورت علمی است یا ظنی دردل به وجود مغیبات. (مصباح الهدایه چ همایی ص 14)
جَمعِ واژۀ مَغیبَه یا مَغَیَّبَه. چیزهای پنهانی. چیزهای غیبی. (از ناظم الاطباء) (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در مکنونات مغیبات سخن گوید و از سرایر و ضمایر نشان دهد. (سندبادنامه ص 242). حزم او که... از مغیبات و مکنونات قدر خبر می دهد... (سندبادنامه ص 12). معنی اعتقاد انعقاد صورت علمی است یا ظنی دردل به وجود مغیبات. (مصباح الهدایه چ همایی ص 14)
شتر ماده ای که بسیارشیر گردد سپس ناقه های دیگر که با او بچه آوردند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). ماده شتری که شیر آن پس ازهمه شترانی که با وی بچه آورده اند بسیار گردد. (ازاقرب الموارد) ، خرمابن غبار برنشسته. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
شتر ماده ای که بسیارشیر گردد سپس ناقه های دیگر که با او بچه آوردند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). ماده شتری که شیر آن پس ازهمه شترانی که با وی بچه آورده اند بسیار گردد. (ازاقرب الموارد) ، خرمابن غبار برنشسته. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)