جدول جو
جدول جو

معنی مغاضب - جستجوی لغت در جدول جو

مغاضب
(مُ ضِ)
با هم خشم کننده و بر یکدیگر غضب نماینده. (ناظم الاطباء). نعت از مغاصبه. و منه قوله تعالی: و ذاالنون اذ ذهب مغاضباً، ای مراغماً لقومه. (منتهی الارب). و رجوع به مغاضبه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مغایب
تصویر مغایب
آنکه در غیاب او سخن گفته شود
فرهنگ فارسی عمید
(ضِ)
نعت فاعلی از غضب. خشمناک. (منتهی الارب). خشمگین. خشم کننده. خشم آلوده
لغت نامه دهخدا
(مُ ضَ)
به خشم آمده. غضبناک. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خشمگین. خشمناک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ ضِ)
آنکه به خشم می آورد. (ناظم الاطباء). به خشم آورنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(طَ طَ رَ)
ناپدید شدن. غیب. غیبت. غیاب. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فروشدن آفتاب. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). و رجوع به غیاب و غیب شود
لغت نامه دهخدا
(طُ)
به معانی غیض است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به غیض شود
لغت نامه دهخدا
(مَ غاض ض)
جمع واژۀ مغضّه. (از اقرب الموارد). رجوع به مغضه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ضِ)
جمع واژۀ مقضبه. (ذیل اقرب الموارد). رجوع به مقضبه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ یَ)
آنکه در غیبتش از او سخن گویند. و رجوع به مغایبه شود، (اصطلاح دستوری) سوم شخص غایب. مقابل مخاطب.
- ضمیر مغایب، ضمیری که مرجع آن، شخص یا شی ٔ غایب باشد، مانند او، ایشان.
- فعل مغایب، فعلی است که فاعل آن شخص یا شی ٔ غایب باشد و آن شامل سوم شخص مفرد و سوم شخص جمع است، مانند رفت، رفتند. و رجوع به غایب و ضمیر غائب شود
لغت نامه دهخدا
(مَ رِ)
جمع واژۀ مغرب. جای فروشدن آفتاب. (آنندراج). جمع واژۀ مغرب. (ناظم الاطباء). مغربها. مقابل مشارق:
ممدوح ائمه و سلاطین
مشهور مشارق و مغارب.
انوری.
و رجوع به مغرب شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ضِ)
آب دهن های خوشمزه. (منتهی الارب). الاریاق العذبه. (متن اللغه) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(طُ)
با کسی خشم گرفتن. (المصادر زوزنی) (ترجمان القرآن). باهم خشم گرفتن و همدیگر را خشمناک کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مغاضبه
تصویر مغاضبه
بر هم خشم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغضب
تصویر مغضب
خشم انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغارب
تصویر مغارب
جای فرو شدن آفتاب، جمع مغرب
فرهنگ لغت هوشیار
از مغایبه اوین (غایب سوم شخص) کسی یا چیزی که در غیبتش از او سخن گفته شود، سوم شخص غایب یا ضمیر مغایب. ضمیری که بشخص یا شی غایب ارجاع شود. یا فعل مغایب. که از شخص و شی و یا اشخاص و اشیا غایب سر زده و آن شامل سوم مفرد و سوم شخص جمع است
فرهنگ لغت هوشیار
وسیله ی درودگری
فرهنگ گویش مازندرانی