جدول جو
جدول جو

معنی معندب - جستجوی لغت در جدول جو

معندب(مُ عَ دِ)
خشمناک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ عَ دَ)
مطر معندر، باران سخت. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ عَنْ نِ)
مویزآرنده. (منتهی الارب) (آنندراج). انگورآرنده. (ناظم الاطباء). تاک انگورآرنده. (از اقرب الموارد) ، انگورچیننده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ عَنْ نَ)
قطران سطبر. (منتهی الارب) (آنندراج). قطران غلیظ. (ناظم الاطباء) ، مرد درازبالا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، هر چیز سطبرو غلیظ و دراز. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ دِ)
ساحلی است مقابل زبید به یمن و آن کوه مشرفی است. (از معجم البلدان). رجوع به معجم البلدان و باب المندب شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دِ)
خود را در خطر افکننده. (آنندراج). آنکه خودرا در خطر می اندازد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، زخم که نشان آن سخت کنده شود. (آنندراج) (از منتهی الارب) ، اثر زخم کلان. (ناظم الاطباء). رجوع به انداب شود
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ)
محل گریه و ندبه. (ناظم الاطباء) ، ندبه بر میت. ج، منادب. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از معنب
تصویر معنب
مویز آرنده
فرهنگ لغت هوشیار