جدول جو
جدول جو

معنی معمرین - جستجوی لغت در جدول جو

معمرین
(مُ عَمْ مَ)
جمع واژۀ معمّر. پیران و سالخوردگان: ملک بن عامر از جملۀ معمرین است... روایت است که او را دویست سال بوده است. (تاریخ قم ص 270). و رجوع به معمر شود
لغت نامه دهخدا
معمرین
جمع معمر، سالخوردگان جمع معمر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
(دخترانه)
ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر
فرهنگ نامهای ایرانی
(مُ عَمْ مَ)
معمر بودن. طول عمر. درازی زندگانی:
باد چو روز آن جهان خمسین الف سال تو
بیش ز مدت ابد ذات ترا معمری.
خاقانی.
و رجوع به معمر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ عَمْ مَ / مَ مَ)
ابومنصور محمد بن عبدالله وزیر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق. رجوع به بیست مقالۀ قزوینی و تاریخ ادبیات دکتر صفا چ 1 ج 1 ص 321 و نیز رجوع به ابومنصور بن عبدالرزاق طوسی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ عِزز)
شهری است به نواحی نصیبین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی از دهستان فشافویه است که در بخش ری شهرستان تهران واقع است و 313 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ ری یَ)
فرقه ای از معتزله اتباع معمر بن عبادالسلمی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اینان معتقدندحق تعالی جز اجسام چیزی نیافریده و اعراض مخلوق اجسامند یا طبعاً مانند آتش برای سوزاندن و آفتاب برای گرمی و یا اختیاراً مانند حیوان برای رنگها و عجب آنکه حدوث اجسام و فنای آن به عقیدۀ معمر از جانب اجسام است و در این صورت چگونه می گوید که آن افعال از اجسام می باشد و می گویند خداوند را به صفت قدیم نمی توان ستود چه قدیم دلالت کند بر تقدم زمانی و حق جل شأنه زمانی نیست. و خداوند به خود دانا نیست و الا اتحادعالم و معلوم لازم آید. (از کشاف اصطلاحات الفنون). فرقه ای از معتزله اند که گویند خدای متعالی غیر از اجسام چیزی نیافریده است و اعراض از اجسام به وجود آمده اند و حدوث اجسام و فنای آنها اعراضند. (فرهنگ علوم نقلی جعفر سجادی). و رجوع به الملل و النحل شهرستانی ج 1 ص 83 و 84 و ترجمه الفرق بین الفرق بغدادی ص 154-158 و خاندان نوبختی ص 264 و معمر بن عباد سلمی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ)
مرمری. منسوب به مرمر. چون مرمر. سخت سپید و درخشان:
یکی چون زمردین بیرم، دوم چون بسدین مجمر
سیم چون مرمرین افسر، چهارم عنبرین مدری.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
ارژنین منسوب به مرمر
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معمم، دستاریان دستار بر سران جمع معمم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معبر، خوابگزاران جمع معبر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
مرمری، ازجنس مرمر، شبیه مرمر، مرمرمانند، صاف، بلورین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
رخامٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
Marbled
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
marbré
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
marmurowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
yenye madoa ya marmor
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
marmoreado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
مرمری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
মার্বেল
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
หินอ่อน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
大理石模様の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
мраморный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
大理石的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
שישי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
대리석 같은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
mermerli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
marmoriert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
संगमरमर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
marmoreo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
veteado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
gemarmerd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
мармуровий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مرمرین
تصویر مرمرین
bermotif marmer
دیکشنری فارسی به اندونزیایی