جدول جو
جدول جو

معنی معلمین - جستجوی لغت در جدول جو

معلمین
(مُ عَلْ لِ)
جمع واژۀ معلم. رجوع به معلم شود، یکی از درجات پنجگانه مانویه و معلمین، درجۀ اول آن است و دوم مشمسین و سوم قسیسین و چهارم صدیقین و پنجم سماعین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
معلمین
جمع معلم، آموزندگان فرهنگپدان جمع معلم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : معلمین فرنگی: اندری صاحب بهلر مسیو اسیلی و معلمین ایرانی: عباسقلی خان مترجم و محمدخان مترجم و میرزامحمد علی مترجم علی خان قاجار معلم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسلمان
تصویر مسلمان
پیرو دین اسلام، کسی که دین اسلام دارد، برای مثال ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند / بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست (سعدی۲ - ۶۳۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظالمین
تصویر ظالمین
ظالم ها، ستمگران، بیدادگران، جباران، ظلّام، ظلمه، جمع واژۀ ظالم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مضامین
تصویر مضامین
مضمون ها، چیزهایی که از کلام مفهوم شود، موضوع کلام ها، معنی ها، مطلب ها، جمع واژۀ مضمون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاجین
تصویر معاجین
معجون ها، مخلوطی از چند دارو که با هم آمیخته باشند، سرشته ها، آمیخته شده ها، جمع واژۀ معجون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجلسین
تصویر مجلسین
مجلس شورا و مجلس سنا
فرهنگ فارسی عمید
(عَ لَ دا)
العلمین، جایی است در شمال افریقا در ساحل غربی اسکندریه. و در سال 1942 میلادی (جنگ جهانی دوم) ، ژنرال ’مونتگمری’ بریتانیایی، لشکر ژنرال ’رومل’ آلمانی را درین منطقه شکست داد. (از المنجد، اعلام)
لغت نامه دهخدا
(مُ عَلْ لَ)
حالت و چگونگی معلّم. تعلیم دیدگی. آموزش دیدگی:
در کسب علم کوش که کلب از معلمی
آید برون ز منقصت سایر کلاب.
جامی.
و رجوع به معلّم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ عَلْ لِ)
مأخوذ از تازی، تربیت و تعلیم. (ناظم الاطباء). شغل و عمل معلم. تعلیم دادن:
وقت است کز برای هلاک مخالفان
افلاک را کنی به سیاست معلمی.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 933).
و رجوع به معلم شود
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ مَ)
تثنیۀ علم در حالت نصب و جر
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی از دهستان طرود است که در بخش مرکزی شهرستان شاهرود واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
معلمی. (ناظم الاطباء). رجوع به معلمی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عَلْ لِ)
جمع واژۀ متعلم در حالت نصبی و جری. رجوع به متعلم و تعلم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ لِ)
جمع واژۀ مسلم (در حالت نصبی و جری). مردهای مسلمان. (ناظم الاطباء). مسلمانان. آنان که تابع دین اسلام باشند. (یادداشت مرحوم دهخدا). مسلمون: جمیع مؤمنین و مؤمنات و مسلمین و مسلمات را توفیق راه راست کرامت فرمای. (قابوسنامه چ غلامحسین یوسفی چ 2 حاشیۀ ص 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متعلقین
تصویر متعلقین
جمع متعلق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متالمین
تصویر متالمین
جمع متالم، دردمندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعملین
تصویر متعملین
جمع متعمل در حالت نصب و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلمذین
تصویر متلمذین
جمع متلمذ در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متلفین
تصویر متلفین
جمع متلف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متهم، پسماران چفته مندان داغیان جمع متهم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع متهم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجلسین
تصویر مجلسین
تثنیه مجلس مجلس شوری و مجلس سنا
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متظلم، داد خواهان جمع متظلم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : ایجاد صندوق عدالت برای کافه رعایالله تا عارضین و متظلمین مطالب خود رالله بتوانند عرضه داشت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متکلم، گفت آران جمع متکلم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبلغ، رسانندگان دین برداران جمع مبلغ در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع مبلغ در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مالک، خاوندان داشتاران جمع مالک درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عالم، جهان ها گیتی ها جمع عالم در حات نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) جهان ها گیتی ها، جمع عالم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) دانشمندان
فرهنگ لغت هوشیار
ستمکار ستمگر مردم آزار جمع ظلام ظلمه ظالمون ظالمین، جمع ظالم، ستمگران گرداسان
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده آموزندگی آتونی شغل و عمل معلم تعلیم: وقت است کز برای هلاک مخالفان افلاک را کنی بسیاست معلمی (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معزمین
تصویر معزمین
جمع معزم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معمم، دستاریان دستار بر سران جمع معمم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسلم، مسلمانان جمع مسلم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : جمیع مومنین و مومنات و مسلمین و مسلمات راتوفیق راه راست کرامت فرمای
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متعلم، میلاوان شاگردان جمع متعلم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مثلث، تریزان سه گوشگان جمع مثلث در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
آموزگاری، مربیگری، تعلیم دهی، دبیری، مدرسی
متضاد: دانش آموزی، شاگردی
فرهنگ واژه مترادف متضاد