جدول جو
جدول جو

معنی معقولات - جستجوی لغت در جدول جو

معقولات
اموری که به وسیلۀ عقل ادراک می شود
تصویری از معقولات
تصویر معقولات
فرهنگ فارسی عمید
معقولات
(مَ)
جمع واژۀ معقوله تأنیث معقول. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سخنهای پسندیدۀ عقل و قابل دریافت و هرچیز شایستۀ ادراک و دریافت. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ قبل شود، (اصطلاح فلسفی) چیزهایی که به عقل ادراک شود. مقابل محسوسات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در مدارج موجودات و معارج معقولات بعد از نبوت که غایت مرتبۀ انسانی است هیچ مرتبه ورای پادشاهی نیست. (چهارمقاله ص 60).
- علم معقولات، رجوع به علم معقول ذیل ترکیبات معقول شود.
- معقولات اولی، آنچه موجود در خارج باشد مانند طبیعت حیوان و انسان زیرا آن دو بر موجود خارجی حمل می شوند چنانکه گوییم زید انسان است و اسب حیوان است. (از تعریفات جرجانی). اشیایی که مصداق خارجی داشته باشند و اولین متصور باشند مانند انسان و حیوان که موجود در خارجند و متصور شوند. بالجمله معقولات اولی عبارت از تصورات اولیه از اشیأاند که آن تصورات در ذهن است ولیکن منشاء و مصداق آنها در خارج است. (از فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی). ورجوع به ترکیب بعد شود.
- معقولات ثانیه، آنچه به ازاء آن چیزی نباشد مانند نوع و جنس و فصل زیرا آنها بر چیزی از موجودات خارجی حمل نمی شوند. (از تعریفات جرجانی). کلیات اند که از امور ذهنی انتزاع شده اند و منشاء آنها همان ذهن است و به عبارت دیگر اموری هستند که عروض آنها بر معروضات خود در عقل است مانند کلیت و جزئیت که در موطن عقل عارض بر کلی و جزئی شوند و کلی و جزئی خود از امور عقلی اند، لیکن تصور انسان و حیوان چنین نیست یعنی آن صور (از انسان و حیوان) در ذهن اند ولیکن منشاء و مبداء و مصداق آنها که حیوان و انسان باشد خارج است. (از فرهنگ علوم عقلی جعفر سجادی). و رجوع به ترکیب قبل شود
لغت نامه دهخدا
معقولات
جمع معقوله، خردیکان جمع معقوله (معقول) : پسندیده های عقل (سخن و غیره)، آنچه بعقل ادراک شود مقابل محسوسات: ... که در مدارج موجودات ومعارج معقولات بعد ازنبوت - که غایت مرتبه انسانی است - هیچ مرتبه ورای پادشاهی نیست. یا معقولات اولی. اشیایی که مصداق خارجی داشته باشند و اولین متصور باشند مانند: انسان و حیوان که موجود در خارجند ومتصور شوند. بالحمله معقولات اولی عبارت از تصورات اولیه از اشیا اند که آن تصورات در ذهن است و لیکن منشا و مصداق آنها در خارج است و معقولات ثانیه کلیات اند که از امور ذهنی انتزاع شده اند و منشاآنها همان ذهن است و بعبارت دیگر اموری هستند که عروض آنها بر معروضات خود در عقل است مانند کلیت و جزئیت که در موطن عقل عارض بر کلی و جزئی شوند و کلی و جزئی خود از امور عقلی اند لیکن تصور انسان و حیوان چنین نیست یعنی آن صور (از انسان و حیوان) در ذهن اند و لیکن منشاو مبدا ومصداق آنها که حیوان و انسان باشد خارج است
فرهنگ لغت هوشیار
معقولات
((مَ))
جمع معقول، مسئله ها و موضوع های فلسفی یا جدی
تصویری از معقولات
تصویر معقولات
فرهنگ فارسی معین
معقولات
مدرکات
متضاد: محسوسات
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
چیزهای روایت شده و اخبار و احادیث دیگران و مطالب تاریخی و متعلق به تاریخ. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ منقوله، تأنیث منقول مقابل معقولات: از منقولات کلام اردشیر بابک و مقولات حکمت اوست که... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 18). رجوع به منقول شود، اموال قابل حمل و نقل: جنید گوید تا توانی منقولات خانه سفالین ساز. (ترجمه رسالۀ قشیریه چ فروزانفر ص 51). اثاث و امتعه و مکنوز و مدخر از محمولات اثقال و منقولات احمال خانه به جایگاهی نقل باید کردن که اختیار افتد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 289). رجوع به منقول (معنی پنجم) شود
لغت نامه دهخدا
جمع معلوله (معلول)، یا معلولات اربعه. چهار معلول مقابل علل اربعه معلولات اربعه عبارتند از: مصنوعات بشری باشد، مصنوعات و موجودات نفسانی بسیطه که افلاک و کواکب و عناصر اربعه باشند، موجودات روحانی الهی که هیولی و صورت مجرده و نفس و عقل باشد، یا معلولات قاهره. مرادانوار قاهره است
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده بخردانگی، با ادبی مدرک بعقل بودن، مودب بودن فرهیختگی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معقوده. معقول. پسندیده عقل: سخن معقول را از هر کس باید پذیرفت، الف - آنچه بوسیله عقل ادراک شودمقابل محسوس: ذات الله بقدر الله دان نه بمعقول خلق. یا معقول اشیا. الف - حقایق اشیا. ب - صور عقلیه. ج - اموری که در خارج و جودی ندارند. د - اموری که محسوس نمیباشند و مجردند. درین صورت مراد از معقول عقل است، جمع معقولات. یا علم معقول. فلسفه حکمت مقابل علم منقول. یامعقول و منقول. علوم فلسفی و علوم شرعی. یا دانشکده معقول و منقول. دانشکده ای که در آن علوم فلسفی و علوم شرعی تدریس شود. اخیرا آنرا بنام دانشکده الهیات نامیده اند، مودب با ادب: پسر معقولی است، بحد کافی بیش از حد متوسط: صبالله عمر معقولی کرده
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به معموله انجامیده ها رواگ ها ساخته ها جمع معموله (معمول) عمل شده ها، متداولات، مصنوعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منقولات
تصویر منقولات
جمع منقوله (منقول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
((مَ یَّ))
مدرک به عقل بودن، مؤدب بودن، فرهیختگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
معقوليّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
Plausibility, Reasonableness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
plausibilité, raisonnabilité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
правдоподобие , разумность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
可信性 , 合理性
دیکشنری فارسی به چینی
معقولیت، عقلانیّت، مقبولیت
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
plausibilidade, razoabilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
যুক্তিসংগততা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
معقولیت , معقولیت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
ความน่าเชื่อถือ , ความสมเหตุสมผล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
ukweli wa kuonekana, uhalali
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
もっともらしさ , 妥当性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
הֶגיוֹנִיוּת , סבירות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
правдоподібність , доцільність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
그럴듯함 , 합리성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
makulluk, mantıklılık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
kelogisan, kewajaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
विश्वसनीयता , विवेकपूर्णता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
plausibilità, ragionevolezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
Plausibilität, Vernunftmäßigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
plausibilidad, razonabilidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
prawdopodobieństwo, racjonalność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از معقولیت
تصویر معقولیت
aannemelijkheid, redelijkheid
دیکشنری فارسی به هلندی