معقول پسندیدۀ عقل، در فلسفه آنچه به وسیلۀ عقل درک شود ادامه... پسندیدۀ عقل، در فلسفه آنچه به وسیلۀ عقل درک شود تصویر معقول فرهنگ فارسی عمید
معقول خردمند گشتن و ردیافتن، دانستن، پسندیده عقل ادامه... خردمند گشتن و ردیافتن، دانستن، پسندیده عقل تصویر معقول فرهنگ لغت هوشیار
معقول ((مَ)) پسندیده عقل، آنچه با عقل پذیرفتنی باشد ادامه... پسندیده عقل، آنچه با عقل پذیرفتنی باشد تصویر معقول فرهنگ فارسی معین
معقول پسندیده، روا، شایست، مناسب، موجه، عقلایی، منطقی، دانسته، دریافته، سربه زیر، فرهیخته، مودبمتضاد: نامعقول ادامه... پسندیده، روا، شایست، مناسب، موجه، عقلایی، منطقی، دانسته، دریافته، سربه زیر، فرهیخته، مودبمتضاد: نامعقول فرهنگ واژه مترادف متضاد