- معزولین
- جمع معزول، هیالیدگان بر کناران جمع معزول در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
معنی معزولین - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع معلول، انگیختگان بیماران از کار افتادگان: در فارسی
جان باختگان، کشتگان
فرانسوی نفتین اتر نفت
جمع متزوج در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
جمع متمول، دارندگان داریان جمع متمول در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محزون در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مرزوق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
مسئولین در فارسی، جمع مسوول، امار مندان خورتاکان جمع مسوول (مسئول) در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
گرفتاران بیماری سل
جمع مشمول، پروستکان فرا گیران در نوشتگان جمع مشمول در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مشغول در حالت نصبی و جری (درفارسی مراعات نکنند)
در تازی نیامده بخردانگی، با ادبی مدرک بعقل بودن، مودب بودن فرهیختگی
جمع معیوب، آکداران آهومندان جمع معیوب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع معصوم، نا مویگان بیگناهان بی آلایشان جمع معصوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع معاون، دستیاران جمع معاون در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع معذور، پوزیدگان پوزش روایان جمع معذور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعایت این قاعده نکنند)
جمع مقبول، پتیریشان، پذرفتگان، پسندیدگان
جمع مقتول، کشتگان
Typicality
Handicap
Plausibility, Reasonableness
tipicidade
deficiência
plausibilidade, razoabilidade
Typizität
Handicap
Plausibilität, Vernunftmäßigkeit
typowość
niepełnosprawność
prawdopodobieństwo, racjonalność
типичность