جدول جو
جدول جو

معنی معرفی - جستجوی لغت در جدول جو

معرفی
شناساندن کسی به کسی دیگر با گفتن نام و شغل او
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
فرهنگ فارسی عمید
معرفی
(مُ عَرْ رِ)
شناخته شدگی و شناختگی کسی به واسطۀ معرف. (ناظم الاطباء). شناسانیدن کسی، دیگری را به شخص ثالث با ذکر نام و نشان و شغل و خصوصیات وی.
- معرفی شدن، شناسایی نمودن. (از آنندراج). شناسانیده شدن کسی به دیگری به وسیلۀ شخص ثالث.
- معرفی کردن، شناسانیدن کسی یا چیزی را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
معرفی
شناخته شدگی
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
فرهنگ لغت هوشیار
معرفی
((مُ عَ رِّ))
شناساندن شخصی به شخص دیگر به وسیله ذکر نام و شغل او
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
فرهنگ فارسی معین
معرفی
شناسایی، آشنا سازی، شناساندن
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
فرهنگ واژه فارسی سره
معرفی
شناسایی، معارفه، شناساندن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
معرفی
مقدّمةً
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به عربی
معرفی
Introduction
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
معرفی
introduction
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
معرفی
تعارف
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به اردو
معرفی
introdução
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
معرفی
Einführung
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به آلمانی
معرفی
wprowadzenie
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به لهستانی
معرفی
введение
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به روسی
معرفی
введення
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
معرفی
introductie
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به هلندی
معرفی
การแนะนำ
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به تایلندی
معرفی
introduzione
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
معرفی
utangulizi
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
معرفی
הַכָּרָה
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به عبری
معرفی
紹介
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
معرفی
介绍
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به چینی
معرفی
소개
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به کره ای
معرفی
introducción
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
معرفی
pengenalan
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
معرفی
পরিচিতি
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به بنگالی
معرفی
परिचय
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به هندی
معرفی
tanıtım
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معرفت
تصویر معرفت
شناختن چیزی، شناسایی، علم و دانش
فرهنگ فارسی عمید
(مُ عَرْ رِ فی یَ)
نام قبیله ای از صفاهان و این منسوب به معرف و آن شخصی باشد که چون کسی پیش سلاطین و امرا رود و مجهول الحال باشد بیان اوصاف و نسبت او را ادا کند تا درخور آن عنایات شود. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
معرفت در فارسی: شناخت، دانش، در یافت از معرفه شناخته: زبانزد دستوری اسمی است که نزد مخاطب معلوم و معهود باشد مثلا اگر کسی بمخاطب خود بگوید: عاقبت خانه را فروختم و دکانها را خریدم. مقصود این است: خانه ای را که شما اطلاع دارید فروختم و دکانهایی را که میشناسید خریدم. توضیح معرفه بصورتهای ذیل در فارسی بکار میرود: صورت اسم جنس با قرینه: مردی در بیابان دچار گرگی شد، مرد با گرگ جنگیده و سرانجام گرگ را کشت، گاه اسم را با آن و این معرفه سازند: گفت: برو و این زن را بیاور. او بشد و زن را پیش طالوت آورد. گفت: توبه او آنست که بدان شارستان جباران شود، در زبان تخاطب با الحاق ه (آ در شمال ایران و ا در مرکز) یا - معرفه سازند: اسبه را خریدم. خانهه را فروختم مردی امروز آمد. (این یاء یاء و حدت و نکره نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معافی
تصویر معافی
بخشیدگی و بخشش و رهایی و آزادی
فرهنگ لغت هوشیار
خوارتاریک گسارشی آنچه که مصرف شود آنچه که بکار رود، مقدار مصرف: برنج مصرفی سالیانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معرفت
تصویر معرفت
شناخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معرفه
تصویر معرفه
شناسا، آشنا
فرهنگ واژه فارسی سره