جدول جو
جدول جو

معنی معرفت - جستجوی لغت در جدول جو

معرفت
شناخت
تصویری از معرفت
تصویر معرفت
فرهنگ واژه فارسی سره
معرفت
شناختن چیزی، شناسایی، علم و دانش
تصویری از معرفت
تصویر معرفت
فرهنگ فارسی عمید
معرفت
شناختگی و شناسایی، آشنایی
تصویری از معرفت
تصویر معرفت
فرهنگ لغت هوشیار
معرفت
((مَ رِ فَ))
شناسایی، علم، دانش
تصویری از معرفت
تصویر معرفت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معرفی
تصویر معرفی
شناسایی، آشنا سازی، شناساندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معرفه
تصویر معرفه
شناسا، آشنا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
شناساندن کسی به کسی دیگر با گفتن نام و شغل او
فرهنگ فارسی عمید
یکدیگر را شناختن، باهم اظهار آشنایی کردن، شناخت یکدیگر، اظهار آشنایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
شناخته شدگی
فرهنگ لغت هوشیار
معرفت در فارسی: شناخت، دانش، در یافت از معرفه شناخته: زبانزد دستوری اسمی است که نزد مخاطب معلوم و معهود باشد مثلا اگر کسی بمخاطب خود بگوید: عاقبت خانه را فروختم و دکانها را خریدم. مقصود این است: خانه ای را که شما اطلاع دارید فروختم و دکانهایی را که میشناسید خریدم. توضیح معرفه بصورتهای ذیل در فارسی بکار میرود: صورت اسم جنس با قرینه: مردی در بیابان دچار گرگی شد، مرد با گرگ جنگیده و سرانجام گرگ را کشت، گاه اسم را با آن و این معرفه سازند: گفت: برو و این زن را بیاور. او بشد و زن را پیش طالوت آورد. گفت: توبه او آنست که بدان شارستان جباران شود، در زبان تخاطب با الحاق ه (آ در شمال ایران و ا در مرکز) یا - معرفه سازند: اسبه را خریدم. خانهه را فروختم مردی امروز آمد. (این یاء یاء و حدت و نکره نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
((مُ عَ رِّ))
شناساندن شخصی به شخص دیگر به وسیله ذکر نام و شغل او
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معرفه
تصویر معرفه
((مَ رَ فِ))
اسمی است که نزد شنونده معلوم و آشکار باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معرفی
تصویر معرفی
Introduction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
การแนะนำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از معرف
تصویر معرف
شناسه
فرهنگ واژه فارسی سره