- معتلج (مُ تَ لِ)
کشتی گیرنده و کارزارنماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتلاج شود، زمینی که گیاه آن دراز و بالیده باشد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گیاه نیک دراز شده. (ناظم الاطباء) ، امواج طپانچه زننده و متحرک. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). موج به حرکت آمده و متلاطم. (ناظم الاطباء) ، مشغول به سعی و کوشش و جد و جهد. (ناظم الاطباء)
