جدول جو
جدول جو

معنی معتقده - جستجوی لغت در جدول جو

معتقده
مونث معتقد، جمع معتقدات
تصویری از معتقده
تصویر معتقده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معترضه
تصویر معترضه
قرارگرفته میان دو چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معتقد
تصویر معتقد
عقیده مند، باعقیده، گرونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معتقد
تصویر معتقد
آنچه انسان به آن عقیده دارد، عقیده، اعتقاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاهده
تصویر معاهده
با هم عهد و پیمان بستن و سوگند خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معاقدت
تصویر معاقدت
با هم عهد کردن، پیمان بستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مستمده
تصویر مستمده
مونث مستمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقله
تصویر مستقله
مونث مستقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقره
تصویر مستقره
مونث مستقر مونث مستقر
فرهنگ لغت هوشیار
عهد بستن با یکدیگر پیمان بستن، عهدبندی معاهده: هر آنچ بسمع جمع رسیده بود ببصر بصیرت مشاهده کردند و تشدید معاقدت ایمان و تجدید معاهدت برمبانی ایمان بجای آوردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاضده
تصویر معاضده
معاضده و معاضدت در فارسی: یاریگری
فرهنگ لغت هوشیار
معاقبه و معاقبت در فارسی: کیفر دادن، از پشت آمدن، پشت کسی نشستن، به پستا سوار شدن (پستا نوبت) سزای عمل بد کسی را دادن عقاب دادن، از پی کسی درآمدن پشت سرکسی سوار شدن، بنوبت سوار شدن، آنست که سقوط دوحرف از و زنی بر سبیل مناوبت باشد اگر یکی بیفتد البته دیگری بر قرار باشد و شاید که هیچ دو ساقط نشوند اما نشاید که هر دو با هم بیفتند و این اسم از مناوبت دو شریک گرفته اند که در سفری یک مرکوب دارند و بنوبت بر نشینند و آنرا در عربیت معاقبت خوانند... بدانک معاقبت است میان یاء و نون مفاعیلن در بحر هزج اگر یاء بیفتد نشاید که نون بیفتد و همچنین معاقبت است میان نون فاعلاتن و الف فاعلن و فاعلاتن دیگر که از پس آن آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستعده
تصویر مستعده
مستعده در فارسی مونث مستعد آتاو اروند آماده مونث مستعد
فرهنگ لغت هوشیار
معقوده در فارسی مونث معقود و پا بر جا همیشگی زن همیشگی مونث معقود: بسته شده، محکم گردیده، زوجه کسی بنکاح دایمی جمع
فرهنگ لغت هوشیار
معهوده در فارسی مونث معهود بنگرید به معهود مونث معهود، جمع معهودات
فرهنگ لغت هوشیار
معترضه در فارسی مونث معترض و برونگفت، میانگفت مونث معترض. یاجمله معترضه. جمله ایست خارج از اصل موضوع که برای تبیین و توضیح دعا یا نفرین وغیره در و سط جمله اصلی در آید مانند: دی بامداد عید - که بر صدر روزگار هر روز عید باد بتایید کردگار - برعادت از و ثاق بصحرا برون شدیم بایک دو آشناهم از ابنای روزگار. (دستور قریب دوره 3)
فرهنگ لغت هوشیار
معتدله در فارسی: پلیمه مونث معتدل. یا منطقه معتدله. ناحیه ای از کره زمین که دارای آب و هوای متوسط (نه گرم و نه سرد) باشد و آن بر دو بخش است: یامنطقه معتدله جنوبی. منطقه ای از کره زمین که دارای آب و هوای معتدل است و در نیمکره جنوبی بین منطقه حاره و قطب جنوب و اقع است. یا منطقه معتدله شمالی. منطقه ای از کره زمین که دارای آب وهوای معتدل است و در نیمکره شمالی. بین منطقه حاره و قطب شمال و اقع است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معتدبه
تصویر معتدبه
فراوان هنگفت بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
مستنده در فارسی مونث مستند بنگرید به مستند مونث مستند، جمع مستندات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعبده
تصویر متعبده
مونث متعبد
فرهنگ لغت هوشیار
مسترده در فارسی مونث مسترد: پس داده پس فرستاده مونث مسترد: اموال مسترده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستبده
تصویر مستبده
مستبده در فارسی مونث مستبد: خودکامه خویشکام مونث مستبد
فرهنگ لغت هوشیار
مستجده در فارسی مونث مستجد: نو سازی شده نو گشته مونث مستجد (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : مکتوب که بر اهالی دیار بکر نوشته است در باب حفر نهر مستجده... مونث مستجد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاقده
تصویر معاقده
معاقده و معاقدت در فارسی: پیمان بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متعدده
تصویر متعدده
مونث متعدد طرق متعدده کتب متعدده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقدمه
تصویر متقدمه
مونث متقدم جمع متقدمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماتقدم
تصویر ماتقدم
روزگار پیشین، آنچه گذشته است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معتقد
تصویر معتقد
گرونده و اعتقاد کننده و یقین نماینده اعتقاد دارنده و باور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
معتبره در فارسی مونث معتبر بنگرید به معتبر مونث معتبر: زن عبرت گرفته، با اعتبار قابل اطمینان: آنچه مسطور است از کتب معتبره این فن... مستخرج و مستنبط است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معتقد
تصویر معتقد
((مُ تَ قِ))
گرونده، باوردار، عقیده دار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معاعده
تصویر معاعده
پیمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معاهده
تصویر معاهده
پیمان نامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معتقدات
تصویر معتقدات
باورها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منعقده
تصویر منعقده
بسته شده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معتقد
تصویر معتقد
باورمند
فرهنگ واژه فارسی سره