- معتصم (پسرانه)
- آنچه به آن چنگ زنند، مستمسک
معنی معتصم - جستجوی لغت در جدول جو
- معتصم
- چنگ زننده به دامن کسی، دست اندازنده به چیزی برای رستگاری و نجات، پناه برنده
- معتصم
- آنچه به آن چنگ زده شده، محفوظ
- معتصم
- دستاویز، آنچه در او چنگ در زنند
- معتصم ((مُ تَ ص))
- چنگ زننده به دامن کسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همدشمن با یکدیگر خصومت کننده دشمنی ورزنده
صابر و خوشنود به چیزی
جایی که دستبند را می بندند، مچ دست
دستبند، مچ دست بند، جایی از دست که دستبند را بندند مچ دست، جمع معاصم
جمع معتصم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)