جدول جو
جدول جو

معنی معتجن - جستجوی لغت در جدول جو

معتجن(مُ تَ جِ)
خمیرکننده. (آنندراج) (از منتهی الارب). و رجوع به اعتجان شود
لغت نامه دهخدا
معتجن(مُ تَ جَ)
خمیرکرده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب). و رجوع به اعتجان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ جِ)
فراخویشتن کشنده چیزی را به چوگان و مانند آن، فراهم آورنده و گردکننده مال را. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ عَجْ جِ)
شتر فربه پرگوشت. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به تعجن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ جِن ن)
نعت فاعلی از مصدر استجنان، پوشیده شده. (منتهی الارب) ، به طرب فراخواننده. (اقرب الموارد). رجوع به استجنان شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ جَن ن)
نعت مفعولی از مصدر استجنان، دیوانه و جن زده. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به استجنان شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ جِ)
آنکه با دختر نارسیده می آرامد. (از ناظم الاطباء). و رجوع به اهتجان شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ جَ)
زود و سریع. (کلیات شمس چ فروزانفر، ج هفتم فرهنگ نوادر لغات) :
بسته بود راه اجل نبود خلاصش معتجل
هم عیش را لایق نبد هم مرگ را عاشق نشد.
مولوی (کلیات شمس ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ جِ)
معجرافکننده بر سر، دستار بی زیر حنک بندنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتجار شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
آن که به طلب آب و علف رود قوم را. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لِ)
آشکارشونده و آشکار. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فاش و آشکار و هویدا. (ناظم الاطباء). و رجوع به اعتلان شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تِ)
سخت تقاضاکننده بر قرض دار. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتان شود
لغت نامه دهخدا