ناقه مکتام، ناقه ای که دم برندارد وقت باردار شدن و بارش معلوم نگردد. (منتهی الارب). ماده شتری که هنگام آبستنی دم برندارد و بارداری آن معلوم نگردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
ناقه مکتام، ناقه ای که دم برندارد وقت باردار شدن و بارش معلوم نگردد. (منتهی الارب). ماده شتری که هنگام آبستنی دم برندارد و بارداری آن معلوم نگردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
در شبانگاه دوشیدن شتر ماده را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). در شب شتر را دوشیدن و آن از کندی بتأخیر انداختن است. (از متن اللغه). اعتماء که در آن قلب واقع شده. (از نشوءاللغه ص 16). عتم. استعتام. (متن اللغه) ، دراز نمودن دست را. (آنندراج). اعتثم بیده، دراز نمود دست را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بلند کردن یا دراز نمودن دست. (اقرب الموارد) ، سست دوختن توشه دان را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). دوختن توشه دان را بدون استحکام. عثم. (از اقرب الموارد)
در شبانگاه دوشیدن شتر ماده را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). در شب شتر را دوشیدن و آن از کندی بتأخیر انداختن است. (از متن اللغه). اِعتِماء که در آن قلب واقع شده. (از نشوءاللغه ص 16). عَتم. استعتام. (متن اللغه) ، دراز نمودن دست را. (آنندراج). اعتثم بیده، دراز نمود دست را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بلند کردن یا دراز نمودن دست. (اقرب الموارد) ، سست دوختن توشه دان را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). دوختن توشه دان را بدون استحکام. عَثم. (از اقرب الموارد)
چنگل زننده در چیزی برای استعانت و نجات. (غیاث) (آنندراج). چنگ درزننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد) : به حبل تقوی و یقین و عروۀ وثقی دین متمسک و معتصم بوده است. (سندبادنامه ص 216). و به حبل متین او معتصم و در هر حالی از او طلب یاری می کنیم. (تاریخ قم ص 15) ، پناه گیرنده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : میان فایق و وزیر ابوالمظفر وحشتی حادث شد و ابوالمظفر از خوف فایق در سرای عمارت گریخت و به دست ابوالحرث معتصم شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 199). و رجوع به اعتصام شود
چنگل زننده در چیزی برای استعانت و نجات. (غیاث) (آنندراج). چنگ درزننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد) : به حبل تقوی و یقین و عروۀ وثقی دین متمسک و معتصم بوده است. (سندبادنامه ص 216). و به حبل متین او معتصم و در هر حالی از او طلب یاری می کنیم. (تاریخ قم ص 15) ، پناه گیرنده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد) : میان فایق و وزیر ابوالمظفر وحشتی حادث شد و ابوالمظفر از خوف فایق در سرای عمارت گریخت و به دست ابوالحرث معتصم شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 199). و رجوع به اعتصام شود