- معابد
- جمع معبد، عبادتگاهها، پرستشگاهها
معنی معابد - جستجوی لغت در جدول جو
- معابد ((مَ بِ))
- جمع معبد، پرستش گاه ها
- معابد
- معبدها، محل عبادت ها، عبادتگاه ها، پرستشگاه ها، جمع واژۀ معبد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گذرگاه ها
مواظب، ماهر در کار خود
عناد کننده، ستیز کننده
جایی که گره بسته می شود
هم عهد، هم پیمان، هم سوگند
یاری کننده، هم بازو، یار و یاور
بدخو، کسی که بدمستی کند و عربده بکشد، جنگجو
معبرها، محل عبور گذرها، گذرگاه ها، جمع واژۀ معبر
معهدها، مکانهایی که در آن قراری گذاشته شده و امری معهود گردیده، محل های بازگشت، جمع واژۀ معهد
جاهایی که عده ای گرد هم جمع شوند، باشگاه ها
جاهایی که عده ای گرد هم جمع شوند، باشگاه ها
وحشت و نفرت نماینده خانه تهی، بیزار رویگردان، ترسیده
عهد و پیمان نماینده، معاهده، آنکه با دیگری عهد بسته دارد
دستمرد یاریگر یاری کننده کمک کننده: سلجوقیان... سروران ایشان بخلیفه نوشتند که مابندگان آل سلجوق... هواخواه دولت عباسی مطواع و معاضد اسلام... هستیم
معابه در فارسی عیب: آک عیب، جمع معایب
راهها و معبرها و جایهای عبور
دوست آزار: هنگام مستی، جنگجوی، بد خوی، بد مست فریاد کننده آنکه بد مستی کند و عربده کشد، بدخوی، جنگجوی، جمع معربدین
هم عهد و هم پیمان و هم شرط
خویگر، دلاور
عناد کننده و دشمن
جمع معکد، پناهگاه ها
زیگورات
رستاخیز
محل عبادت، عبادتگاه، پرستشگاه
عبادت کننده، پرستنده، کسی که خدا را پرستش می کند
زنده شدن دوباره در عالم آخرت، عالم آخرت، جای بازگشت
پرستنده خدا، عبادت کننده