جدول جو
جدول جو

معنی مطمطه - جستجوی لغت در جدول جو

مطمطه(ضَ ضَ مَ)
سستی کردن در خط یا در سخن. (منتهی الارب). آهسته گفتن و دیر و کند نوشتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ عَ)
اضطراب موج دریا. (منتهی الارب) (آنندراج) (ازاقرب الموارد) (تاج العروس) : غطمطه بحر، فراوانی آب آن و بزرگ بودن امواج آن. (از اقرب الموارد). تطام الامواج. ج، غطامط. (نشوء اللغه العربیه) ، جوشش دیگ. (منتهی الارب) (آنندراج). غلیان دیگ. (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، خروش توجبه در رودبار. (منتهی الارب) (آنندراج) : غطمطه سیل، خروشیدن آن هنگام سرازیر شدن در وادی. (از اقرب الموارد). رجوع به نشوءاللغه العربیه ص 118 شود
لغت نامه دهخدا
(مُ سَمْ مَ طَ)
تأنیث مسمط. ج، مسمطات: قصیده مسمطه. (منتهی الارب). و رجوع به مسمط شود
لغت نامه دهخدا
(مُ غَ مِ طَ)
دیگ سخت جوشان. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ طی طَ)
آب سطبر ایستاده در تک حوض. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، مطائط. و رجوع به مطائط شود
لغت نامه دهخدا
(مِ مَ لَ)
نغروچ. نان بازکن که به هندی بیان است. (منتهی الارب) (آنندراج). چوبۀ نان پختن. (مهذب الاسماء) شوبق و آن چیزی است که نان را بدان پهن کنند. (از اقرب الموارد). نفروج و وردنه. (ناظم الاطباء). و رجوع به وردنه و شوبق شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ عَ)
سبب طمع. (منتهی الارب) (آنندراج). سبب و آن چیزی که شخص را به طمع میاندازد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ مِ رَ)
کار هلاک کننده. ج، مطمرات. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَمْ مِ رَ)
ج، مطمرات. کار مهلک و خطرناک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَمْ مَ رَ)
اتان مطمره، خر مادۀ دراز استوارخلقت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَمْ مَهْ)
درازبالا. (منتهی الارب). دراز و بلند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مسمطه
تصویر مسمطه
مونث مسمط، واحد مسمط، جمع مسمطات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطمله
تصویر مطمله
ور دنه
فرهنگ لغت هوشیار