مأخوذ از تازی، آرام و آسوده و راحت و راضی و خشنود و محفوظ و امن. (ناظم الاطباء). ایمن. خاطرجمع. استوار. بی گمان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مادۀ قبل شود. - مطمئن خاطر، آسوده خاطر: بدین ناحیت مقام کردند و ایمن و مطمئن خاطر بنشستند. (تاریخ قم ص 251). - مطمئن خاطر گشتن (گردیدن) ، آسوده خاطر گردیدن: با این اشاعت عدل و احسان مطمئن خاطر گشتند. (ظفرنامۀ یزدی ج 2 ص 381). - مطمئن شدن، آسوده شدن. آرام یافتن. آرامیدن. - مطمئن گردیدن. رجوع به ترکیب بعد شود. - مطمئن گشتن، مطمئن گردیدن. آسوده خاطر گشتن. اطمینان یافتن
مأخوذ از تازی، آرام و آسوده و راحت و راضی و خشنود و محفوظ و امن. (ناظم الاطباء). ایمن. خاطرجمع. استوار. بی گمان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مادۀ قبل شود. - مطمئن خاطر، آسوده خاطر: بدین ناحیت مقام کردند و ایمن و مطمئن خاطر بنشستند. (تاریخ قم ص 251). - مطمئن خاطر گشتن (گردیدن) ، آسوده خاطر گردیدن: با این اشاعت عدل و احسان مطمئن خاطر گشتند. (ظفرنامۀ یزدی ج 2 ص 381). - مطمئن شدن، آسوده شدن. آرام یافتن. آرامیدن. - مطمئن گردیدن. رجوع به ترکیب بعد شود. - مطمئن گشتن، مطمئن گردیدن. آسوده خاطر گشتن. اطمینان یافتن
آرامنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ساکن. (اقرب الموارد) (محیط المحیط). آرمیده و سکون گیرنده: من کفرباﷲ من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان. (قرآن 106/16) ، رجل مطمئن، مرد مقیم شده در جایی که آن را وطن قرار داده باشد. (ناظم الاطباء) ، مکان مطمئن، مکان پست. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ بعد شود
آرامنده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ساکن. (اقرب الموارد) (محیط المحیط). آرمیده و سکون گیرنده: من کفرباﷲ من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان. (قرآن 106/16) ، رجل مطمئن، مرد مقیم شده در جایی که آن را وطن قرار داده باشد. (ناظم الاطباء) ، مکان مطمئن، مکان پست. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مادۀ بعد شود
آرمیده. (از تفسیر ابوالفتوح ج 6 ص 244) : و ضرب اﷲ مثلاً قریه کانت آمنه مطمئنه یأتیها رزقها رغداً من کل مکان فکفرت بانعم اﷲ... (قرآن 112/16). - نفس مطمئنه، نفس آرام یافته: یا ایتها النفس المطمئنه. (قرآن 27/89). شد نفس مطمئنه او باز جای خویش کآواز ارجعی هم از آنجا شنوده بود. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 872). و رجوع به مطمئن شود
آرمیده. (از تفسیر ابوالفتوح ج 6 ص 244) : و ضرب اﷲ مثلاً قریه کانت آمنه مطمئنه یأتیها رزقها رغداً من کل مکان فکفرت بانعم اﷲ... (قرآن 112/16). - نفس مطمئنه، نفس آرام یافته: یا ایتها النفس المطمئنه. (قرآن 27/89). شد نفس مطمئنه او باز جای خویش کآواز ارجعی هم از آنجا شنوده بود. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 872). و رجوع به مطمئن شود