زنی که شوهر وی دو زن دیگر داشته باشد، زنی که سه شوهر از وی یا زیاده تر مرده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). زنی که سه شوهر از وی مرده باشد. (از ذیل اقرب الموارد)، داغی است ستور را که به دیگ پایه ماند. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مثفاه و مثفی (م فا) شود
زنی که شوهر وی دو زن دیگر داشته باشد، زنی که سه شوهر از وی یا زیاده تر مرده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). زنی که سه شوهر از وی مرده باشد. (از ذیل اقرب الموارد)، داغی است ستور را که به دیگ پایه ماند. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مِثفاه و مثفی (م ِ فا) شود
زمین بند برآمده، (منتهی الارب، مادۀ وف ی) (ناظم الاطباء)، میفا، رجوع به میفا شود، سرپوش تنور، (ناظم الاطباء)، میفا، آتش پهن کرده که در آن نان پزند، (ناظم الاطباء)، میفا، کورۀ خشت پختن، (ناظم الاطباء)، میفا، و رجوع به میفا شود
زمین بند برآمده، (منتهی الارب، مادۀ وف ی) (ناظم الاطباء)، میفا، رجوع به میفا شود، سرپوش تنور، (ناظم الاطباء)، میفا، آتش پهن کرده که در آن نان پزند، (ناظم الاطباء)، میفا، کورۀ خشت پختن، (ناظم الاطباء)، میفا، و رجوع به میفا شود
خاموش کننده آتش. (ناظم الاطباء) ، پیه که چون بر سنگ تفسان رسد گداخته شده گرمی سنگ را فرونشاند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ماری است بسیار پلید که اگر بر سنگ تفسان بگذرد زهر آن حرارت سنگ را فرومی راند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تسکین دهنده و نشانندۀ درد و جز آن. تأنیث مطفی ٔ: له (لجوز جندم) قوه مطفئه مجففه. (ابن البیطار) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)... هی (بقلهالحمقاء) بارده مطفئه للعطش. (ابن البیطار ج 1 ص 103) (یادداشت ایضاً)
خاموش کننده آتش. (ناظم الاطباء) ، پیه که چون بر سنگ تفسان رسد گداخته شده گرمی سنگ را فرونشاند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، ماری است بسیار پلید که اگر بر سنگ تفسان بگذرد زهر آن حرارت سنگ را فرومی راند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تسکین دهنده و نشانندۀ درد و جز آن. تأنیث مطفی ٔ: له (لجوز جندم) قوه مطفئه مجففه. (ابن البیطار) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)... هی (بقلهالحمقاء) بارده مطفئه للعطش. (ابن البیطار ج 1 ص 103) (یادداشت ایضاً)