جدول جو
جدول جو

معنی مطبوعاتی - جستجوی لغت در جدول جو

مطبوعاتی
تافتی منسوب به مطبوعات. مطبوع شمایل. دارای چهره ای زیبا نیکو صورت (معشوق) : حافظا، گر مدد از بخت بلندت باشد صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
مطبوعاتی
مربوط به مطبوعات، منسوب به مطبوعات، مطبوعات چی، روزنامه نویسی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
نوشتجات چاپی. (ناظم الاطباء). جمع واژۀ مطبوع. به معنی طبع شده. چاپ شده. کتاب ها و مجله ها و روزنامه های چاپ شده
لغت نامه دهخدا
جمع مطبوعه، تافت ها انگیزه گزینش آن که: تافتن در پارسی برابر است با دمیدن یا بر آمدن و هم چنین روشن کردن جمع مطبوعه (مطبوع) نوشته های چاپی، روزنامه ها و مجلات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبوعات
تصویر متبوعات
جمع متبوعه، سالاران جمع متبوعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطبوخات
تصویر مطبوخات
جمع مطبوخه، پخته ها جمع مطبوخه (مطبوخ) پخته شده ها پخته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطبوعات
تصویر مطبوعات
((مَ))
جمع مطبوعه، چاپ شده ها، اصطلاحاً به روزنامه ها و مجلاّت گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصاحبه مطبوعاتی
تصویر مصاحبه مطبوعاتی
رادیویی، تلویزیونی، گفت و گو با شخصیت سیاسی، فرهنگی، ادبی، علمی یا هر کس دیگر به منظور پخش از رادیو و تلویزیون یا درج در مطبوعات
فرهنگ فارسی معین
جراید، روزنامه ها، مجلات، نوشته های چاپی
فرهنگ واژه مترادف متضاد