جمع واژۀ مطالبه. طلب ها که از کسان دارند. مالها که نزد دیگر کسان به قرض دارند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، طلب کردنها: راه مطالبات ناموجه و عوارض ناواجب بر کل ممالک بسته. (المعجم، از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مطالبه و مطالبه و مطالبت شود
جَمعِ واژۀ مطالبه. طلب ها که از کسان دارند. مالها که نزد دیگر کسان به قرض دارند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، طلب کردنها: راه مطالبات ناموجه و عوارض ناواجب بر کل ممالک بسته. (المعجم، از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مطالبه و مطالبه و مطالبت شود
شوخی و مزاح کردن. هزل و خوش منشی کردن. مطایبه: من اینهمه ز طریق مطایبت گفتم مگر نگویی کاین ژاژ باشد و هذیان. فرخی. گفت مرا به کیفیت آن بر واقف نگردانی تا همچنین تقرب کنم و بر مطایبتی که رفت استغفار گویم. (گلستان). و رجوع به مادۀ بعد شود
شوخی و مزاح کردن. هزل و خوش منشی کردن. مطایبه: من اینهمه ز طریق مطایبت گفتم مگر نگویی کاین ژاژ باشد و هذیان. فرخی. گفت مرا به کیفیت آن بر واقف نگردانی تا همچنین تقرب کنم و بر مطایبتی که رفت استغفار گویم. (گلستان). و رجوع به مادۀ بعد شود