جمع واژۀ مطالبه. طلب ها که از کسان دارند. مالها که نزد دیگر کسان به قرض دارند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، طلب کردنها: راه مطالبات ناموجه و عوارض ناواجب بر کل ممالک بسته. (المعجم، از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مطالبه و مطالبه و مطالبت شود
جَمعِ واژۀ مطالبه. طلب ها که از کسان دارند. مالها که نزد دیگر کسان به قرض دارند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، طلب کردنها: راه مطالبات ناموجه و عوارض ناواجب بر کل ممالک بسته. (المعجم، از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مطالبه و مطالبه و مطالبت شود
طلب کردن و خواستن و خواهان شدن. خواستن حقی. مطالبه. مطالبه: و من بنده را بر مجالست و دیدار و مذاکرات و گفتار ایشان چنان الفی تازه گشته بودو به مطالبت و مواظبت بر کسب هنر آن میل افتاده که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می بود. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 16). در مطالبت ملک راه مغالبت پیش گرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 313). - مطالبت کردن، پرس وجو کردن. پرسیدن و تحقیق کردن. بازپرسی کردن. استفسار کردن: دبیر را مطالبت سخت کردند مقر آمد و ملطفه داد بدیشان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 328). پس کفشگری را به گذر آموی بگرفتند متهم گونه و مطالبت کردند مقر آمد که جاسوس بغراخان است و نزدیک ترکمانان می رود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 537). مثل ترا به خون من ور بکشی به باطلم کس نکند مطالبت زآنکه غلام قاتلم. سعدی (کلیات چ مصفا ص 523). روح افزای بر بالین دایه نشست و از هرگونه مطالبت می کرد و می گفت ای رعنا این چه کار بود که تو کردی. (سمک عیار ج 1 ص 159)
طلب کردن و خواستن و خواهان شدن. خواستن حقی. مطالبه. مطالبه: و من بنده را بر مجالست و دیدار و مذاکرات و گفتار ایشان چنان الفی تازه گشته بودو به مطالبت و مواظبت بر کسب هنر آن میل افتاده که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می بود. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 16). در مطالبت ملک راه مغالبت پیش گرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 313). - مطالبت کردن، پرس وجو کردن. پرسیدن و تحقیق کردن. بازپرسی کردن. استفسار کردن: دبیر را مطالبت سخت کردند مقر آمد و ملطفه داد بدیشان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 328). پس کفشگری را به گذر آموی بگرفتند متهم گونه و مطالبت کردند مقر آمد که جاسوس بغراخان است و نزدیک ترکمانان می رود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 537). مثل ترا به خون من ور بکشی به باطلم کس نکند مطالبت زآنکه غلام قاتلم. سعدی (کلیات چ مصفا ص 523). روح افزای بر بالین دایه نشست و از هرگونه مطالبت می کرد و می گفت ای رعنا این چه کار بود که تو کردی. (سمک عیار ج 1 ص 159)
مطالبه: و من بنده را بر مجالست و دیدار و مذاکرات و گفتار ایشان چنان الفتی تازه گشته بود بمطالبت و مواظبت بر کسب هنر آن میل افتاده که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می بود
مطالبه: و من بنده را بر مجالست و دیدار و مذاکرات و گفتار ایشان چنان الفتی تازه گشته بود بمطالبت و مواظبت بر کسب هنر آن میل افتاده که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می بود