جدول جو
جدول جو

معنی مطالبات - جستجوی لغت در جدول جو

مطالبات
(مُ لَ / لِ)
جمع واژۀ مطالبه. طلب ها که از کسان دارند. مالها که نزد دیگر کسان به قرض دارند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، طلب کردنها: راه مطالبات ناموجه و عوارض ناواجب بر کل ممالک بسته. (المعجم، از فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مطالبه و مطالبه و مطالبت شود
لغت نامه دهخدا
مطالبات
مالها که نزد دیگر کسان به قرض دارد
تصویری از مطالبات
تصویر مطالبات
فرهنگ لغت هوشیار
مطالبات
((مُ لِ))
جمع مطالبه
تصویری از مطالبات
تصویر مطالبات
فرهنگ فارسی معین
مطالبات
خواسته ها
تصویری از مطالبات
تصویر مطالبات
فرهنگ واژه فارسی سره
مطالبات
تقاضاها، مطالبات
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجاوبات
تصویر مجاوبات
جواب دادن ها
فرهنگ فارسی عمید
(مُ لَ / لِ)
جمع واژۀ مطالعه. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مطالعه و مطالعه و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ یَ / یِ)
جمع واژۀ مطایبه و مطایبت. رجوع به همین کلمات شود
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ / لِ بَ)
طلب کردن و خواستن و خواهان شدن. خواستن حقی. مطالبه. مطالبه: و من بنده را بر مجالست و دیدار و مذاکرات و گفتار ایشان چنان الفی تازه گشته بودو به مطالبت و مواظبت بر کسب هنر آن میل افتاده که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می بود. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 16). در مطالبت ملک راه مغالبت پیش گرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 طهران ص 313).
- مطالبت کردن، پرس وجو کردن. پرسیدن و تحقیق کردن. بازپرسی کردن. استفسار کردن: دبیر را مطالبت سخت کردند مقر آمد و ملطفه داد بدیشان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 328). پس کفشگری را به گذر آموی بگرفتند متهم گونه و مطالبت کردند مقر آمد که جاسوس بغراخان است و نزدیک ترکمانان می رود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 537).
مثل ترا به خون من ور بکشی به باطلم
کس نکند مطالبت زآنکه غلام قاتلم.
سعدی (کلیات چ مصفا ص 523).
روح افزای بر بالین دایه نشست و از هرگونه مطالبت می کرد و می گفت ای رعنا این چه کار بود که تو کردی. (سمک عیار ج 1 ص 159)
لغت نامه دهخدا
تصویری از متالمات
تصویر متالمات
جمع متالمه، دردمندان جمع متالمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغالطات
تصویر مغالطات
جمع مغالطه، واهر گری ها، وصیتها که از مغالطات ایمنی دهند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مطابقه، ساچش ها برابر کردن ها مرو سیدن ها چفسانیدن ها بتایش ها یگانستن ها جمع مطابقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطلوبات
تصویر مطلوبات
جمع مطلوبه (مطلوب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراقبات
تصویر مراقبات
جمع مراقبه، هو داری ها پاسداشت ها جمع مراقبه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخاطبه، گفت و گو ها نامه فرستی ها جمع مخاطبه: گفتگو کردنها، مراسلات مکاتبات، اظهارات مبتنی بر خشم و تندی: امیرخان را طلب نموده مخاطبات عنیف کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاربات
تصویر محاربات
جمع محاربه، جنگ ها رزم ها جمع محاربه و محاربت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محاسبه، آسارگان آمارشان مارگان شمار گری ها جمع محاسبه و محاسبت. یا اداره محاسبات. اداره حسابداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاوبات
تصویر مجاوبات
جمع مجاوبت
فرهنگ لغت هوشیار
مطالبه: و من بنده را بر مجالست و دیدار و مذاکرات و گفتار ایشان چنان الفتی تازه گشته بود بمطالبت و مواظبت بر کسب هنر آن میل افتاده که از مباشرت اشغال و ملابست اعمال اعراض کلی می بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متادبات
تصویر متادبات
جمع متادبه، از ریشه پارسی ادب آموختگان جمع متادبه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبالغه، گز افکاری ها گزافگویی ها مکیس ها جمع مبالغه: در نوشته هایش مبالغات بسیار مشاهده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکاتبات
تصویر مکاتبات
مراسله ها و نوشتجات، نامه نگاریها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاربات
تصویر مقاربات
جمع مقاربه (مقاربت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکالمات
تصویر مکالمات
گفت و شنودها
فرهنگ لغت هوشیار
مطالعات در فارسی، جمع مطالعه، باز خوانی ها آگاهیدن ها بررسی ها باز نگری ها جمع مطالعه: ... شامل فواید بسیار در مطالعات مربوط بتاریخ ادب پارسی است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مطابیه، شوخی ها لودگی ها بزله گویی ها پرتک کردن ها خیتال ها جمع مطایبه
فرهنگ لغت هوشیار
مناسبات در فارسی، جمع مناسبه، : جوری ها خویشی ها مانستن ها جمع مناسبت
فرهنگ لغت هوشیار
معالجات در فارسی، جمع معالجه، بیشازش ها درمان ها جمع معالجه (معالجت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطالعات
تصویر مطالعات
((مُ لِ))
جمع مطالعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطالعات
تصویر مطالعات
پژوهش ها
فرهنگ واژه فارسی سره
بررسی ها، پژوهش ها، تحقیقات، مطالعه ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مطایبه ها، مزاح ها، شوخی ها، هزل ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از محاسبات
تصویر محاسبات
Calculations
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محاسبات
تصویر محاسبات
cálculos
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محاسبات
تصویر محاسبات
Berechnungen
دیکشنری فارسی به آلمانی