جدول جو
جدول جو

معنی مطابخ - جستجوی لغت در جدول جو

مطابخ
مطبخ ها، جاهای خوراک پختن، آشپزخانه ها، جمع واژۀ مطبخ
تصویری از مطابخ
تصویر مطابخ
فرهنگ فارسی عمید
مطابخ
(مَ بِ)
جمع واژۀ مطبخ و مطبخ. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به مطبخ و مطبخ شود
لغت نامه دهخدا
مطابخ
جمع مطبخ، خوالیگاهان پختگاهان جمع مطبع و مطبعه چاپخانه ها بر زمانی که در آن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مطابق
تصویر مطابق
برابر، یکنواخت، یکسان
فرهنگ فارسی عمید
(ضَ دَ عَ)
دارو و درمان کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). دارو کردن و درمان کردن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ)
برابر و موافق در چیزی:
یکچند به زرق شعر گفتی
بر شعر سیاه و چشم ازرق
باجد کنون متابعت کن
ای باطل و هزل را مطابق.
ناصرخسرو (دیوان چ سهیلی ص 236).
و رجوع به مطابق شود
لغت نامه دهخدا
(مُ بِ)
موافق و برابر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). یکسان و مثل و مانند و معادل. (ناظم الاطباء) : ابیات ابوتمام طائی موافق حال و مطابق وقت او آمد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 292). مطابق این سخن پادشاهی را مهمی عظیم پیش آمد گفت اگر این حالت به مراد من بر آید چندین درم دهم زاهدان را. (گلستان).
- مطابق شدن، موافق و هم فکر و هم رأی شدن. متفق و هماهنگ شدن. موافق شدن: وجمله برقمع و استیصال لشکر غور مطابق شدند. (جهانگشای جوینی). اکثر بر تفویض مفاتیح خانیت بر پسر او منکوقاآن متفق شدند و بر آن مطابق. (جهانگشای جوینی).
، در نزد صرفیون بر فعلی رباعی که مضاعف باشد اطلاق می گردد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 919) ، هر یک از دو کلمه متقابل که در مصراع یا بیتی آورده شود. رجوع به تضاد و مطابقه شود، تطابق دو کلمه مشابه یا مترادف در چهارمقاله آمده: ’رودکی گوید:
آفرین و مدح سود آید همی
گر به گنج اندرزیان آید همی.
و اندراین بیت از محاسن هفت صنعت است: اول مطابق، دوم متضاد...’. مرحوم قزوینی بر مؤلف چهارمقاله اعتراض کرده گوید: ’مطابقه و تضاد را دو صفت علی حده شمردن بعید از صواب است زیرا که جمع بین ضدین یا اضداد را که یکی از صنایع معنوی است، هم مطابقه نامند و هم تضاد و هم طباق و هم تکافؤ و اینها الفاظ مترادفه است. برای یک معنی در اصطلاح بدیع’. ولی باید دانست که مراد نظامی عروضی از مطابق، مطابقۀ ’آفرین’ و ’مدح’ است در بیت مذکور و در ذکر تضاد نظر به دو کلمه ’سود’ و ’زیان’ داشته... در قرنهای 5 و 6 هجری این کلمه بدین معنی مستعمل بوده. (از فرهنگ فارسی معین) :
همه باغ پرسندس و پر صناعت
چو لفظ مطابق چو شعر مکرر.
فرخی.
و رجوع به تعلیقات چهارمقالۀ نظامی عروضی چ معین ص 173 شود، آن اسب که پای همانجا نهد که دست نهاده. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(مَ بِ)
جمع واژۀ مطبعه. (اقرب الموارد). و رجوع به مطبعه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مطابع
تصویر مطابع
جمع مطبع، چاپخانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
موافق، یکسان و مثل و مانند و برابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطابع
تصویر مطابع
((مَ بِ))
جمع مطبعه و مطبع، چاپخانه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
((مُ بِ))
موافق، برابر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
برابر، همپوش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
وفقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
Compliant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
conforme
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
conforme
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
תואם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
conforme
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
konform
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
zgodny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
соответствующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
مطیع
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
สอดคล้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
mtiifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
準拠した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
compatibel
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
遵从的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
준수하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
patuh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
відповідний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
अनुपालक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
conforme
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مطابق
تصویر مطابق
সামঞ্জস্যপূর্ণ
دیکشنری فارسی به بنگالی