جدول جو
جدول جو

معنی مضوضی - جستجوی لغت در جدول جو

مضوضی(مُ)
مرد باآواز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ ضَ ضا)
دوری، آتش. (اقرب الموارد) (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(مُ فَوْوِ ضی ی)
منسوب به مفوضه که از غلات شیعه می باشند. (از الانساب سمعانی). و رجوع به مفوضه شود
لغت نامه دهخدا
(مَضْ وا)
روشن. باجه. ج، مضاوی به معنی رواشن. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مضواء و مضاوی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
داروها که بیمار آن را مضمضه کند. ج، مضوضات. (از بحرالجواهر ص 346)
لغت نامه دهخدا