اسب تیزرفتار باریک میان. (غیاث) (آنندراج) : میر ما را از پر روح الامین و زلف حور پر تیرو پرچم رخش مضمر ساختند. خاقانی. صحن فلک از قران انجم ماند رمۀ مضمران را. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 33). ، اسب فربه. (غیاث) (آنندراج) ، لاغر و کم گوشت و باریک میان. (ناظم الاطباء)
اسب تیزرفتار باریک میان. (غیاث) (آنندراج) : میر ما را از پر روح الامین و زلف حور پر تیرو پرچم رخش مضمر ساختند. خاقانی. صحن فلک از قران انجم ماند رمۀ مضمران را. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 33). ، اسب فربه. (غیاث) (آنندراج) ، لاغر و کم گوشت و باریک میان. (ناظم الاطباء)
آنکه کسی را بگوزاند و کاری کند که وی تیز دهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آنکه برای مضحکه از دهان بانگ تیز برآورد. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه به دهان حکایت صوت ضراط کند و بدان فسوس نماید به کسی. (آنندراج) ، خواردارنده و سبک شمرنده. (ناظم الاطباء). سبک شمارنده و خواردارنده. (آنندراج) ، فسوس کننده. استهزأنماینده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تضریط و اضراط شود
آنکه کسی را بگوزاند و کاری کند که وی تیز دهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آنکه برای مضحکه از دهان بانگ تیز برآورد. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه به دهان حکایت صوت ضراط کند و بدان فسوس نماید به کسی. (آنندراج) ، خواردارنده و سبک شمرنده. (ناظم الاطباء). سبک شمارنده و خواردارنده. (آنندراج) ، فسوس کننده. استهزأنماینده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تضریط و اضراط شود