- مضمرات
- جمع مضمره، جاینام ها کشاک ها در دل نگاهداشته ها پوشیده ها نهانیدگان جمع مضمره (مضمر) : محفوظات در ضمیر، پوشیده ها پنهانها، ضمیرها: پس اگر بحسب وضع واضع بود از قبیل اسما اعلام بود مانند اطلاق زید بر مردی خاص واگر بحسب اراده بود از قبیل مضمرات واشارات مانند او و تو واین و آن
معنی مضمرات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع مثمره، جمع مثمره
زیانها، ضررها
بازدارندگی
آیین نامه، آیین نامه ها
جمع تضمن
توابع یک شهر یا ناحیه
سرنوشت ها، نصیب ها، قسمت ها
چیزهایی که روزه را باطل کند
جنگ کردن، جدال کردن، پیکار کردن
مانند و شبیه یکدیگر شدن، مشابهت
با هم رفتن، هم قدم شدن، با یکدیگر برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
چیز های حرام شده، زنان حرم سرا، پارچۀ خط دار رنگی
برابری و نبرد کردن با کسی در کاری
جمع مبصره، جمع مبصره، جمع مبصره
جمع مبشره، مژده دادگان مژده یافتگان، جمع مبشره، مژده دهندگان، بادهای باران انگیز جمع مبشره، جمع مبشره: مژده دهنده ها، معجزات رسول ص پیش از نبوت مقابل معجزات بینات: مبشرات آنست (معجزاتی است) که پیش از ظهور خورشید رسالت او (پیامبر ص) ظاهر شده است
مبسرات به گونه رمن بادهای باران انگیز
جمع متممه، پر گران پرداختاران رسا کنندگان پیوست ها جمع متممه
جمع متمرده
آیاتی که معنی آن محتاج به تفصیل باشد
جمع مثمنه، هشت پارگان جمع مثمنه (مثمن) : ... هر بحر که مثمن آن خوش آینده و مستعمل است در دایره مثمنات باید آورد و مسدس آنرا مجزوء آن دانست
با هم رفتن، با هم برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
نرمی، لطف، مماشات، مدارا
جمع محرمه، نا شایست ها، مشکوییان پردگیان، جامه راهراه جمع محرمه، جمع محرمه (محرم) چیز های حرام: ... و پشت بر محظورات و محرمات شرع کرده، زنان حرم، جامه راه راه الوان: هنگام محرم است و با تست دلم بیزار ز گلزار حیاتست دلم. از بس الف زخم کشیدم بر سر از سر تا پا محرمات است دلم. (محمد سعید اشرف) جمع محرمه
تزده ها نورده ها پیمان نامه ها
زنان پرده نشین، خانمهای با حجاب و پرده نشین و پاکدامن و با شرم و حیا
جمع محقره، ریزگان جمع محقره: طغرل بک... پیغام... بخلیفه فرستاد که... بهر وقت بمحقرات و جزویات دیوان عزیز را تصدیق و ابرام نباید نمود
جمع مخمسه، پنجینگان پنجگوشگان پنج تایی ها جمع مخمسه (مخمس)
جمع مدبره، کاردانان چاره یابان روان های سپهری و زمینی در فرزان روشن گشت جمع مدبره (مدبر) : تدبیر کنندگان، نفوس فلکیه وانسیه. یا مدبرات انواع. ارباب انواع. یا مدبرات سفلیه. نفوس ناطقه. یا مدبرات علویه. نفوس ناطقه فلکیه، عقول مجرده عرضیه
جمع مزار، مستیگاهان گور ها و مسیتنامه نوشته ای که پیرامون مسیتگاهان و گور ها فراهم آید جمع مزار: زیارتگاهها: واضعاف آن بر عمارت مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر ومصانع و مزارات متبرک و بقاع خیر صرف کرده است، قبرها آرامگاهها، کتابی که از زیارتگاهها و قبرها بحث کند: مزارات تبریز مزارات شیراز
جمع مرمیه (مرمی) پرتاب شده ها
جمع مزوره، ریویدگان ساختگی ها بیماربا ها جمع مزوره (مزور) : ومصنوعات خاص طبیعت کلی بر مثال مزورات است از مصنوعات نفس کلی... (جامع الحکمتین) جمع مزوره
جمع مشجره، تبار سروان جمع مشجره (مشجر)، کتبی که در آنها ضبط نسب سادات را بر سبیل تشجیر درج میکردند نسب نامه ها
جمع مسمطه (مسمط)